سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قناعت مالى است که پایان نیابد . [نهج البلاغه]
تحقیق در ادبیات و رویکرد های آن از عصر افلاطون تا روزگار ما
پیوندها

یکی از با شکوهترین روزهایی که پیوند مسلمانان را با یکدیگر مستحکمتر می کند وآنان را نسبت به وظایف خود سازی و خودآگاهی  و خود باوری آشنا می سازد عید فطر در پایان ماه رمضان است.و شاید یکی از رمزیترین معنا و فلسفه روزه گرفتن و خود داری از خوردن و آشامیدن و چشم پوشی از محرمات الهی نیز همین باشد ،که انسانها در حقیقت دعوت به یک مبارزه اند ،دعوت به یک جهادند وآن پیکار با خود خواهی ها و خود پرستی هاست.البته در این  راستا وظیفه عالمان ودانشمندان و روشنفکران که به مثابه چراغ روشنگری و هدایتند بسی سنگین تر و خطیر تراست .چرا که همانا نند که با پذیرش مسئولیت خود را در مقابل فرد و اجتماع مسئول می دانند و یک لحظه از اندیشه خلق فارغ نیستند و معتقدند که راه پیوستن به خدا که همان مذهب است جز از میان خلق نمی گذرد.و رضایت خالق منوط به رضایت مخلوق است.و همانانند که از تعدی به حقوق مستضعفین نالانند و سرنوشت خود را به سرنوشت آنان گره می زنند و درد آنان را درد مشترک می پندارند .و با زبان بی زبانی ،به طور صریح یا پنهان می گویند :«من درد مشترکم ،مرا فریاد کن»(شاملو).و سعدی وار بر نشستگان بی درد و غافل از احوال همنوعان فریاد می زنند:

                              بنی آدم اعضای یکدیگرند           که در آفرینش ز یک گوهرند

                            چو عضوی به درد آورد روزگار          دگر عضو ها را نماند قرار

                           تو کز محنت دیگران بی غمی          نشاید که نامت نهند آدمی

 

و چه زیبا بیان کرده است پیامبر اکرم که درود خدا بر او باد:«مثل المومنین فی توادّهم و تراحمهم کمثل الجسد اذا اشتکی بعضهم تداعی سائرهم بالسّهر والحمی.(نهج الفصاحه،ترجمه پاینده،2536/1356،ص561)حکایت مومنان در دوستی و مهربانیشان چون اعضای تن است؛وقتی یکی شان رنجور شود؛دیگران به رعایت و مراقبت او همداستان شوند.که گفته شده است تکوین مجموعه حقوقی اسلام و من تآکید می کنم مجموعه حقوق بشر در سطح بین الملل ناشی از نزول آیات و احادیثی از این دست و من تصور می کنم یکی از منابع و مآخذ شعر سعدی که در بالا نقل گردید همی حدیث پیامبر(ص) است.اهمیت مسئولیت پذیری و تنها به فکر خود نبودن و به حال دیگران اندیشیدن که دچار مصائب و گرفتاری ها آمده اند و اندیشه نجات آنان به قدری در علوم اسلام وانسانی مهم است که می توان درباره آن رسالات جداگانه ای نوشت.و در حدیث دیگری آمده است:کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیة »همه شما همانند چوپانید و مسئول گوسفندان خویش بر اندیشه همنوع دوستی تأکید دارد.و امام علی (ع)که درود خدا بر او باد در خطبه معروف به شقشقیه علت پذیرش خلافت را سبب پذیرش مسئولیتی می داند که خداوند از علما پیمان گرفته است.در این خطبه غرّا می فرماید:«به خدایی که دانه را کفید و جان را آفرید،اگر این بیعت کنندگان نبودند،و یاران،حجت برمن تمام نمی نمودند،و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را برنتابند و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند،رشته این کار را از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم و چون گذشته ،خود را به کناری می داشتم،و می دیدید که دنیای شمارا به چیزی نمی شمارم و حکومت را پشیزی ارزش نمی گذارم.»(نهج البلاغه،شهیدی،11:1386)پس می توان گفت که علما امینان خلقند که لحظه از اندیشدن بر حال محرومان قرار و آرام ندارند .ولو اینکه همین طبقه محرومان و به معنای راستین کلمه مستضعفان به این مجاهدت علما و شعرا و دانشمندان نا آگاه باشند ؛که غالبا چنین است.برای همین در طول تاریخ از اینکه عارفان و شاعران چنین اوضاعی را مشاهده می کنند که اکثریتی نا آگاه ،گرفتار فریبکاریهای اقلیتند،آتش درون خود را با سخن فرو می نشانند.و شاید بی سبب نبوده است که پادشاهان مستبد به شاعران که زبان گویای عصر بوده اند مقام و منصب های مهمی را پیشنهاد می کرده اند و هرکدام از آنها که از پذیرفتن آن شغل و منصب ابا می کرده اند با تنبیه های سختی مواجه می شده اند.و تاریخ از این حکایت ها کم سراغ ندارد.در مراجعه به تاریخ و در مسیر رود خانه او ،چهره دیوژن و یا دیو جانس را می بینیم که در روز روشن و فانوس به دست دنبال انسانی می گرددتا دل به مهر او بسپارد ؛اما نمی یابد؛در شرح حال او نوشته شده است که اسکندر بزرگترین و قدرتمند ترین زمان خود به او پیشنهاد کرد که آیا خدمتی از من(اسکندر)بر می آید که در حق تو به جای آورم،دیوجانس ،پاسخ داد:«آری ،تنها می توانی سایه خود را که میان من و تو حایل شده است از سرم کم کنی.»،یا در پاسخ دیو جانس،یک جهان استغنا ،یک جهان اعتراض و فریاد نهفته نیست؟مگر از اعتراض ظاهرا آرام و غلامانه اپیکتتوس یک جهان فریاد و خروش به گوش نمی رسد؟ماجرا چنین است که روزی ارباب ستم پیشه اپیکتتوس اورا شکنجه می داد. فیلسوف با خونسردی گفت :بهتر است بس کنی چون پایم می شکند.ارباب ستم پیشه که گوش شنوایی نداشت و نهاد قدرت گوش اورا کر و چشم اورا نابینا کرده بود به شکنجه کردن  ادامه داد و پای اپیکتتوس را شکست.اپیکتتوس با خونسردی و متانت و یا بی آنکه به نشانه عجز شکوه ای کند،ادامه داد:«نگفتم ،پایم را خواهی شکست.»(کلیات فلسفه،دادبه،1386،ص11).

از اقتصاد بیمار تا اقتصاد توحیدی:

دربحث از همدردی با مستضعفین و کسانی که به دلیل عدم اجرای صحیح عدل و قسط به بیچارگی کشیده شده اند ؛بدون سخن گفتن از اقتصاد سالم بی معنی خواهد بود.امّا پیش از هرچیز تعریف واژه اقتصاد ضروری به نظر می رسد.اقتصاد گرچه در میان اقتصاد دانان تعریف ثابتی ندارد اما معنی لغوی این واژه در تعریف آن نیز راهگشا خواهد بود.واژه اقتصاد (economy)در فرهنگ های لغت و واژگان شناسی به معنای میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط است.



نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 95/4/16:: 8:49 صبح     |     () نظر