سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روا ساختن حاجت‏ها جز با سه چیز راست نیاید ، خرد شمردن آن ، تا بزرگ نماید . پوشیدن آن ، تا آشکار گردد ، و شتاب کردن در آن ، تا گوارا شود . [نهج البلاغه]
تحقیق در ادبیات و رویکرد های آن از عصر افلاطون تا روزگار ما
پیوندها

هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته ویذکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمه وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین

او(خداوند)کسی است که از میان مردم امی ودرس نخوانده ومکتب ندیده پیامبری برانگیخت تا آیات قرآن را برای آنان بخواندوآنان را تذکیه کند وکتاب وحکمت به آنان یاد بدهد.همانا که آنان در جهل وگمراهی آشکاری به سر می بردند.

در آستانه عید مبعث که یکی از اعیاد بزرگ مسلمانان است قرار گرفته ایم وجا دارد که این عید با شکوه وروز مهم را به همه مسلمانان وبشر دوستان تبریک بگوییم.در این برنامه ودر این جلسه که خدمت خوانندگان ومخاطبین محترم هستیم قصد داریم ضمن پرداختن به چرایی وچگونگی بعثت آیه مرتبط ومتناسب با این واقعه بزرگ را نیز با استعانت از تفاسیر معتبر تفسیر نماییم.اما پیش از هرچیز باید به این نکته توجه کنیم که این آیه دارای چند کلمه کلیدی است که در صورت توجه به آنها فلسفه این روز مهم که روز برانگیختگی حضرت محمد (ص) به پیامبری است روشن می گردد.این واژگان وکلمات عبارتند از:

امیین،رسول،آیات،تذکیه،تعلیم وکتاب وحکمت.

در این آیه کریمه که از آیات سوره مبارکه جمعه(62)می باشد ویکی از سوره های مدنی است یعنی یکی از سوره هایی که در مدینه نازل شده اوضاع واحوال آن روز گار عربستان ومردمانش با صراحت تمام وشفاییت خاص بیان گردیده است صرفا با قدرت کلمات وزبان،بدون اینکه به اصطلاح از امکانات وفناوریهای امروز از قبیل دور بین های فیلمبرداری ورسانه های جمعی خبری در میان باشد.با مطالعه کتب تاریخی مخصوصا تاریخ تحلیلی اسلام این حقیقت بیشتر آشکار می شود که اعراب جاهلی مقارن بعثت چه وضعی داشتند.در سالهایی که قریش با تلاش های فراوان مانع گرویدن مردمان به اسلام می شدند ومردم مکه نومسلمانان رامورد آزار واذیت ورنج وشکنج قرار می دادند؛در شهر یثرب،پانصد کیلومتری مکه،حوادث واتفاقات دیگری درحال وقوع وجریان بود که در آینده سرنوشت مسلمانان بسیار تاثیر گذار بود که می توانست مرکز دعوت را از مکه متوجه مدینه نماید.

باید توجه داشت مدینه همان یثرب است که واحه ای سرسبز وبه دلیل استعداد کشاورزی مردم جنوب عربستان بدانجا نقل مکان کرده بودند.واین همان شهری است که پس از هجرت پیامبر  به آنجا،مدینه النبی  وسپس مدینه نام گرفت. 

البته وضع اجتماعی مدینه با وضع اجتماعی مکه در آن روز تفاوتی اساسی داشت.اختلاف طبقاتی که در آن روز بین مردمان مکه رایج بود در مدینه رواج نداشت.بیشتر مردمانش به کارهای کشاورزی اشتغال داشتند تا بازرگانی وکارهای دیگر.البته غیر از مسلمانان مردمان دیگری مثلا یهودیان نیز در آن شهر زندگی می کردند که مورخان نوشته اند گاهی بین آنان وبت پرستان عرب مشاجراتی در می گرفت ویهودیان به آنان اینگونه وانمود می کردند  که به زودی پیغمبری از نژاد اسرائیل از راه خواهد رسید وسرپرستی آنان را به عهده خواهد گرفت وآنان بر بت پرستان عرب فرمان خواهند راند.بدین سان زمینه ظهور پیغامبر در ذهن مردم یثرب آماده می شد.از سوی دیگر قبیله های پراکنده ای دریثرب حضور داشتند که دائم با یکدیگر در نزاع ومشاجره وزدو خورد بودند.

معروف است که در آستانه نزدیک به هجرت،بین دو قبیله اوس وخزرج نزاع تندی در گرفت.که از آن درگیری به یوم بعاث تعبیر می گردد.در این درگیری شمار زیادی از طرفین درگیری به هلاکت رسیدند.طوری که طرف های در گیر از شدت جنگ به ستوه آمده،وخواهان صلح وآشتی بودند.اما طبق سنت معمول قبیله ای که بیشتر برخاسته از تعصب بود برای آنکه به نزاع طرفین پایان داده شود وطرفهای در گیر آشتی کنند باید به کسان مقتول خون بها پرداخت می شد ومبلغ این خون بها را باید کسی تعیین می کرد که همه ریاست اورا قبول داشته باشند به این دا وری را باید کسی به عهده می گرفت که خود در این در گیری شرکت نداشته وکاملا بی طرف بوده باشد.اما پیدا کردن چنین شخصی در آن اوضاع و احوال عربستان دشوار بود .چرا که مردم آن بیشتر دچار تعصب بودند وکمتر اتفاق می افتاد که اهل منطق باشند .همان مردمانی که به خاطر یک چراگاه ویا به خاطر یک چشمه به جان هم می افتادند ویا از ترس تنگدستی دختران خود را زنده به گور می کردند .پیدا کردن فرد بی طرف که هیچگونه دخالتی دراین درگیری های تعصبی نداشته باشد بسیار دشوار می نمود.ولذا بیشتر روسای قبایل

داخل در جنگ بودند وثانیا هیچکدام از بزرگان قبایل حاضر نبود که خود را کمتر از دیگری بداند.

روایت کرده اند که مردم یثرب تصمیم داشتند یکی از مردان نسبتا نیرومندی را که در جنگ های قبیله ای هم بیطرف مانده بود به ریاست شهر برگزینند وحتی تاجی نیز برای او آماده کرده بودند که در همین ایام در مکه حادثه دیگری پیش آمد.

شیوه پیغمبر چنان بود که در موسم حج نزد قبیله هایی که برای زیارت می آمدند می رفت وآنان را به مسلمانی دعوت می کرد.سالی ،شش تن از قبیله خزرج اورا دیدند محمد (ص)رسالت خود را به آنان ابلاغ کرد.آنان چون گفته اورا شنیدند آن گفتار را که نوید دهنده صلح وآشتی ودوستی وصفا بود ونشانی از پرهیزگاری داشت از عمق جان پذیرفتند واز آن سخنان استقبال کردند وگفتند:

ما نزد مردم خود می رویم و آنان را از دین تو باخبر می سازیم،شاید به برکت تو این نزاع ها وجنگها از میان برخیزد وبه آنها پایان داده شود.اگر تو سبب شوی که ما باهم دیگر متحد شویم ؛گرامی داشتنی ترین کس نزد ما خواهید .این شش تن به یثرب برگشتند ومردم شهر را از دعوت محمد(ص)آگاه کردند.بیشتر مردم شهر از این پیشامد استقبال کردند واحساس خوشحالی نمودند؛چرا که آنان با داستان ظهور پیغمبر آشنایی داشتند و می خواستند با دعوت پیامبر هم شرفی نصیب آنان گردد و هم بر یهودیان پیشی گیرند.ودیگر اینکه آنان کسی را به ریاست می پذیرفتند که از جانب خدا بود نه از جانب قبیله.ودلیل دیگر اینکه آنان دعوت پیامبر وریاست او بر خود را قبول می کردند این بود که او از مردم شهر نبود ودر جنگها شرکت نداشت.

همانطوری که گفته شد یکی از برنامه های بعثت وشاید مهمترین آنهاتعلیم کتاب وحکمت به مردمی بود که در آتش جنگ ها ؛گمراهی ها؛وجهل ها غوطه می خوردند.خون همدیگر را به هدر بر زمین می ریختند برای همدیگر پاپوش درست می کردند ؛دست به دزدی وچپاول وغارت می زدند.به خدا شرک می ورزیدند وبه همدیگر تهمت می زدند ودروغ می گفتند.لذا سال دیگر به هنگام حج 12تن از مردم مدینه در عقبه با او بیعت کردند ومفاد بیعت این بود که به خدا شرک نورزند ؛دزدی نکنند؛زنا نکنند؛فرزندان خود رانکشند؛بر کسی تهمت نزنند ودر کاهای خیر که محمد (ص)دستور می دهد از او پیروی نمایند.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 99/1/3:: 4:1 عصر     |     () نظر