سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] از خدا بترسید ، ترسیدن وارسته‏اى که دامن به کمر زده و خود را آماده ساخته ، و در فرصتى که داشته کوشیده و ترسان به راه بندگى تاخته و نگریسته است در آنجا که رخت بایدش کشید و پایان کار و عاقبتى که بدان خواهد رسید . [نهج البلاغه]
تحقیق در ادبیات و رویکرد های آن از عصر افلاطون تا روزگار ما
پیوندها

اخیرا فایل کتاب جدید التألیف ادبیات فارسی دهم به همت دوستی که از مدرسان این رشته هستند و از کارشناسان ارشد این فن عزّ وصول گردید.بنده ضمن تشکراز حسن نیت این دوست فرزانه که خود از ناقدان برجسته و از سرگروهان رشته ادبیات فارسی هستند و ضمن تشکر از سر گروه محترم ادبیات فارسی استان آذربایجان شرقی که این فایل درسی توسط ایشان  به اطلاع اینجانبان رسیده است؛اینجانب به لحاظ اهمیت موضوع این فایل  راباز کردم و فهرست مطالب و همچنین محتوای دروس را از نظر گذراندم و نکاتی را در خور یاد آوری دیدم و امیدوارم  مولفان محترم این کتاب چنانچه یاد آوریهای بنده را حق به جانب تشخیص دادند با توجه به فرصتی که در اختیار آنان است پیش از آنکه آن کتاب جامه طبع بپوشد در جهت بهبود کیفیت و محتوا اصلاحاتی را به عمل آورند.

1- مولفان محترم کتاب فصل یکم این کتاب را ادبیات تعلیمی قرار داده اند؛حال آنکه بر اساس تقسیم بندی ارسطو که فیلسوفان مسلمان نیز در عصر ترجمه تحت تأثیر ادبیات یونانی  نخستین نوع ادبی را ادبیات حماسی می دانند.اروپاییان نیز ادبیات را تحت تأثیر آراء هوراس و ارسطو بر اساس معنا و محتوا به حماسی و غنایی و تعلیمی و....تقسیم بندی می کنند.کتابهای تألیفی سالیان قبل یعنی حد اقل از دو دهه و اندی به این طرف بر پایه همان تقسیم بندی اروپاییان یعنی بر اساس معنا و محتوا تألیف گردیده بود و بسیار هم برای آموزش مناسب بود ؛البته بنده نیز معتقد به تألیف های جدید و با ساختار های مناسب هستم اما این زمانی است که واقعا در کار قبلی چنان موردی مشاهده گردد.البته اینجانب منکر زحمات مولفین محترم نمی گردم و چه بسا مطالب ارزنده فراوانی در سبک تألیف آنان وجود دارد که به آن ها نیز پرداخته خواهد شد.ولیکن یکی از بزرگترین عیب این کتاب این است که عاری از نظریه پردازی است و این عیب کوچکی نیست.البته این نکته نیز خالی از فایده نیست که بنا به تاکید اساتید فن ما در ادبیات فارسی با فقر نظریه پردازی مواجهیم و کتابی که جامع نظریات ادبی باشد وجود ندارد.امیدوارم با تألیف چنین کتابی که در دست دارم  و از سالیان پیش همزمان با طرح پژوهش دراز آهنگ تحقیق در ادبیات و رویکردهای آن از عصر افلاطون تا روز گار ما خشت بنای آن پی افکنده شده است بتوانم با همت ونظرات و پیشنهادات و نقد و بررسی خبرگان این فن این نقیصه را جبران نمایم.به هر تقدیر تألیف کتب ادبیات فارسی مخصوصا برای دوره دوم متوسطه بسیار حساس است و جا دارد که مولفان محترم بیشتر از اینها شکیبایی و عرقریزان روحی کنند.در این باره سخنان تنی چند از استادان این فن که بسیاری از آنان روی در نقاب خاک کشیده اند ؛استادانی چون زرین کوب و فرشید ورد که هردو رخت به عالم باقی کشیده اند و شفیعی کدکنی و شمیسا که عمرشان پر دوام باد شنیدنی است.البته پیش از پرداختن به نظریه تنی چند از نظریه پردازان ذکر این نکته نیز ضروری است که اگر مولفان محترم در این طبقه بندی این ایده را در نظر داشته باشند که در ایران اسلامی ادبیات تعلیمی از کهن ترین انواع محسوب می گردد البته بدون در نظر گرفتن وجه غالب(Dominnent)باز هم این اثر علی رغم زحماتی که برای تألیف آن به عمل آمده است  از بحث نظریه پردازی عاری است و نیاز به پر کردن چنین فاصله ای بین مخاطب و اثر وجود دارد.پس بنده علی رغم مشغله های ذهنی فراوان پیشنهاد می کنم پس مناجات و افتتاحیه با هر شعر ویا نثر زیبایی که شروع گردد به بحث ماهیت ادبیات  و انواع ادبی اختصاص داده شود.این درس مهمترین و کلیدی ترین درس این اثر خواهد بود .مثلا تعریفی از ادب و ادبیات و انواع ادبی مانند حماسه،غناو ادبیات تعلیمی به دست داده شود و همین درس برای سایر پایه ها نیز به صورت متعالی تر و گسرده تر در نظر گرفته شود.به هر تقدیر ،انسجام و طبقه بندی در علوم  و جریان شناسی در تألیف چنین کتابهایی دارای کمال حائز اهمیت است و باید با احتیاط عمل شود.

2-همانطوری که خاطر نشان کردم من قصد نقدو بررسی کامل این کتاب را ندارم چون مستلزم صرف وقت فراوان است که چنین فرصت طولانی در اختیار من نیست فقط هدف بنده یاد آوری مواردی است که ذهن مولفین محترم را بیشتر کنجکاو کرده باشم و لذا جهت تیمن و تبرک به چند مورد دیگر نیز اشاره می کنم:

2-1-فصل ششم کتاب به ادبیات حماسی اختصاص یافته است.بدون اینکه درباره حماسه،تعریف آن و ویژگی های آن سخنی به میان آمده باشد.حال آن که همین فصل می توانست فصل نخست کتاب را تشکیل دهد.گرچه محتوای آن سنگین است .درسی که در سال های قبل برای پایه های سوم تدریس می شد به نظر نمی رسد که برای پایه اول از دوره دوم سنگین باشد.بهتر بود به جای این درس که تقریبا تمامی آن به نظم است از نوشته های نثر دانشگاهی در همین موضوع مانند نوشته هایی از اسلامی ندوشن و یا مجتبی مینوی و یا محمد امین ریاحی و یا منوچهر مرتضوی و یا از نوشته های میر جلال الدین کزازی سره نویس معاصر انتخاب می شد.

درنگ در محتوای درس:

در آموزش صحیح و مبتنی بر استانداردهای جهانی ابتدا باید تئوری پردازی گردد و نظریه های لازم ارائه گردد؛تابر بنیاد آن نظریه ها و تئوری ها مسئله حل گردد و معما کشف شود.و این قانون را می توان به تمامی علوم ،انسانی و غیر انسانی تعمیم داد.حال در این درس با مسئله ای روبروئیم. یعنی مجهولی را می خواهیم معلوم و کلیدی به دست دانش آموز دهیم که با آن در بسته را باز نماید.از همان بیت نخستین آغاز می کنیم:

                         -خروش سواران و اسپان ز دشت             ز بهرام و کیوان ،همی برگذشت

این بیت برای کسی که سالهای سال معانی و بیان خوانده است وبا دانش بدیع و نظریات جدید ادبی آشناست ؛هیچ مشکلی ندارد.استاد توس در این بیت مثل ما انسانها سخن را در نظام اولیه(First order) بیان نمی کند.   بلکه بنا به سنتهای ادبی برای اینکه کلام خود را موثر کند از نظام ثانویه(Second order)استفاده می کند.و این نظریه هانس گئورگ یاس است.مطابق بلاغت فارسی ما در این بیت با ما با اغرق و مبالغه و  غلو روبروییم که در بدیع انواعی دارد و به سه دسته تقسیم می شود:

الف:بیانی؛یعنی افراط و تأکید در توصیفی که حاصل تشبیه و استعاره باشد.یعنی یکی از انحای ادای معنی که مربوط به علم بیان است.

ب:حماسی؛مبالغه و اغراق و غلو جزو ذات آثار حماسی است و از مختصات آثار حماسی محسوب است و در این صورت نباید به آن اطلاق صنعت کرد.در حماسه با قهرمان فوق بشری مواجهیم و از این رو رفتار و کردار او نیز غیر طبیعی و متا فیزیکی است و حتی حیوانات مطرح در داستانهای حماسی فوق طبیعی اند.مثلا اسبان مثل انسانها شیهه می کشند.و اسب رستم درخشان است.استاد توس در وصف اسب رستم می فرماید:

                   همان رخش رخشان سوی خانه شد             چنین با خداوند بیگانه شد

نکته:در کتب سنتی بین مبالغه واغراق و غلوفرق است.اگر وصف عقلا و عادتا ممکن باشد  مبالغه و تبلیغ می گویند.و اگر عقلا ممکن و عادتا محال باشد به آن اغراق و اگرعقلا و عادتا ممتنع باشد غلو نامیده می شود.نخستین بیت این درس دارای غلو است .اما به دانش آموز تدریس نشده است.چون درسی به نام آرایه های ادبی در پایه های بالاتر ارائه می گردد.

حال به سراغ بیت دوم می رویم:

              همه تیغ و ساعد ز خون بود ،لعل                  خروشان دل خاک ،در زیر نعل 

باز هم بیت دارای هنرورزی هایی است که دانش آموز به صورت منسجم آنها را نخوانده است و لاجرم اگر حرفی به کارش باشد طبیعی است.اولا تیغ را به علاقه جزء و کل در معنای مجازی به کاربرده است.(یعنی دشنه و شمشیر).ثانیا باید به دانش آموز تفهیم گردد که در سنت های ادبی چیزهایی که رنگ قرمز دارد به لعل تشبیه می گردد که نام سنگی قرمز است . مثلا لب را هم به لعل تشبیه می کنند.چرا؟برای اینکه در سنتهای ادبی لب سرخ است.چنانکه در شعر دقیقی آمده است:

            دقیقی چار خصلت برگزیده است         به گیتی در زخوبیها و زشتی

           لب بیجاده رنگ و ناله چنگ                 میی چون زنگ و کیش زرد هشتی(از یادداشتهایی به خط مرحوم دهخدا).

ج)بدیعی:و آن زمانی است که بین مبالغه و اغراق وغلو جنبه بدیعی وجود داشته و همراه با صنعتی باشد یا در آن نکته و دقیقه و لطیفه یی باشد.(شمیسا،78:1371)

حال سخن تنها به همینجا ختم نمی گردد در مصرع دوم نیز  از استعاره مکنیه تخییلیه (دل خاک )استفاده شده است. که دانش هنوز حتی نام چنین استعاره ای را هم نشنیده است.حال چرا به چنین استعاره ای مکنیه تخییلیه گفته می شود؟چون ادبیات میدان چرائی هاست.پاسخ این است که شاعر در ضمیر خود خاک را به موجودی مانند کرده است که دل داشته باشد .همین که گفتیم خاک را در ذهن خود موجودی تصور کردهاست(مکنیه)و برای آن دل پنداشته است.(تخییلیه).به هر تقدیر این درس مملو از هنرورزی های شاعرانه بیانی و بدیعی است و افزون بر آن مشتمل بر یکی از مهمترین انواع ادبی است که بدون نظریه پردازی قبلی می تواند موجب اغتشاش و اختلال در روند آموزشی تلقی گردد. در مورد این درس حتی می توان کتاب جداگانه نوشت چرا که می توان گفت تمامی ویژگی های مهم اثر حماسی در این درس مطرح شده است .مثلا باز هم به مواردی که بسیار مهم است و از دید مولفان محترم فوت شده است و نظر آنان را جلب نکرده است اشاراتی می کنم؛امیدوارم که مولفان محترم کتابها که سعیشان مشکور بود تا شروع کلاس ها که خوشبختانه فرصت بازنگری نیز دارند تجدید نظر اساسی به عمل آورند.و اکنون نمونه های دیگری که از دید پژوهشگران ارجمند پوشیده مانده است:

اولا باید این درس یک توضیحاتی ولو اجمالی تحت عنوان توضیحات درس داشته باشد؛تادر اثر تمرین و تکرار مطالب دشوار ملکه ذهن دانش آموزان گردد که گفته شده است «الدرس واحد والتکرار الف»اصطلاحات سبکی و کنایی این درس بسیار زیاد است و نیاز به توضیح دارد.تکلیف استعاراتی چون شیران نر،عقاب دلاور،روی خورشید،جوش آمدن خاک،و کنایاتی چون:سر هم نبرد را به گرد آوردن،گرد رزم به ابر اندر آمدن،اشاره به آداب نبرد که جنگ تن به تن بوده است و گاهی دو پهلوان دور از انظار به نبرد تن به تن می پرداختند ،از جمله رجز خوانی  وهم آورد طلبیدن،اشاره به طرز آرایش جنگی،اشاره به کتمان نام ،و اینکه چرا قهرمان نام خود را به حریف مقابل نمی گفتند و به گونه ای دیگر پاسخ می دادند از مسائلی هستند که از دیدگاه اینجانب بسیار مهم هستند و نمی توان به راحتی از چنین مسائلی گذشت.در مورد متن پژوهی برای مورد 1از قلمرو زبانی  بهتر است به جای شبکه معنایی «شبکه تداعی»اطلاق گردد.درمورد مورد 5 از نظی غلط چاپی است و نظیر درست است.(اسلام=اسلامی)غلط است و اسلیمی درست است.

در مورد قلمرو ادبی،مورد 2سخن درباره شبنم است که صفت غیر عادی به آن اسناد داده شده است ولیکن مثال ذکر شده غلط است.

ز گرز تو خورشید گریان شود    ز تیغ تو بهرام بریان شود(فردوسی)

در مورد بیت :

مرا مادرم نام مرگ تو کرد      زمانه مرا پتک ترگ تو کرد

نیزجای تأمل فراوانی است . سوالی که توسط مولفان محترم طرح گردیده است گرچه سوالی نیکوست ،اما بهتر از آن هم می توان طرح کرد.درباره این بیت باید اینگونه سوال گردد چرا رستم دربرابر اشکبوس کشانی که نام اورا پرسید نام خود را کتمان کرد؟دوم علت جاندار پنداشتن «زمانه »چیست؟پیداست که به چنین سوالاتی باید با نگاه اسطوره ای پاسخ داد.هریک از سوالات مزبور پاسخهای خاص خود را دارد.این بیت را باید یکی از بیت های کلیدی این داستان تلقی کرد.که مبین یکی از مهمترین ویژگی های اثر حماسی است .نام پوشی و کتمان نام در آثار حماسی که می توان درباره آن مقاله ای تدوین کرد.

بنده با بضاعت مزجات 25 سال  قبل از نخستین دانش آموختگانی بودم که چنین رویکردهایی را برای نخستین بار در مدارس ایران مطرح کردم. و الحمد لله اولا و آخرا و ما توفیقی الا بالله.

 

              گر خدا خواهد نگفتند از بطر                      پس خدا بنمودشان عجز بشر

              ترک استثنا مرادم قسوتی است               نی همین گفتن که عارض حالتی است

             ای بسا نا ورده استثنا به گفت               جان او با جان استثناست جفت(مولوی)



نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 95/3/12:: 7:35 عصر     |     () نظر

سلام برهمه اولیا و انبیای الهی،و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت که در زاد روز خجسته او به سر می بریم.این روز بزرگ را برهمه مسلمانان جهان و بر همه انسانهای روی زمین تبریک می گویم.تبریک ویژه دارم به تمامی انسانهایی که از ستمگریهای ظالمان به تنگ آمده اند.ودر انتظار آمدن انسانی به سر می برند که دیر یا زود خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود.امروز دنیا بیش از هر زمانی به وجود چنین انسانی نیاز مند است.چرا که خداوند در کتاب مبین وعده داده است که انسانهایی که به بردگی کشیده شده اند؛و به بند و زنجیر گرفتار آمده اند و در شب سیاه ودیجور قرار گرفته اند،زنجیر آنان گسسته خواهد شد.خداوند در آیه یی می فرماید:و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین.و ما اراده کردیم تا بر انسان هایی که در روی زمین به استضعاف کشیده شده اند،منت نهیم،آنان را امام و پیشوا قرار دهیم ووارثان زمین .

انتظار مذهب اعتراض:

علی رغم این اندیشه که در بسیاری از جوامع انتظار را مذهب تسلیم و تمکین و فلسفه و مذهب منفی می دانند باید گفت که انتظار نه تنها فلسفه و مذهب تسلیم و تمکین نیست ؛بلکه مذهب اعتراض است.یعنی انسانی که باید در موقعیتی قرار می گرفت که به همه حقوق انسانی خود نایل می شد ،اما به دلیل عدم آگاهی ،به بندگی در آمده و از رسیدن به حقوق انسانی خود باز مانده است.و اسلام این مسئولیت را به انسان اعطا نموده است که در چنین شرایطی در هر نقطه ای و وابسته به هر قشر و گروه خاصی که باشد به همین اندازه که انسان است  از حقوق خود دفاع نماید.و این اندیشه دفاع از حق خاص یک عصر و یک دوره نیست ،بلکه دعوتی است برای همه عصرها و همه نسلها.در اینجا سخنی از «پیکودلامیراندولا»اومانیست ایتالیائی در قرن پانزدهم میلادی سخت شنیدنی است،این اومانیست ایتالیائی که از افلاطونیان جوان و مستعد بود که در سی و دو سالگی دیده از جهان فرو بست عصر حاضر را در خطابه ای در باب عظمت شأن انسان    در قرون وسطی اینگونه ستوده است و می گوید :«...تو ای انسان،اینک که مرزی تو را محدود نمی کند؛حدود طبیعت خویش را خود باید معین کنی...تو در مقام سازنده و طراح و شکل دهنده خود می توانی چنانکه خود می خواهی خویشتن را به قالب زنی.تو این قدرت را خواهی داشت که راه انحطاط پیش گیری و در شکل های پست تر زندگی در آیی یا به یاری روح و تمیز خود تجدید حیات کنی و در صور عالیتر که یزدانیند جلوه نمایی.»(پریستلی،سیری در ادبیات غرب،1391،صص11-12).سخنانی دلیرانه و زیبا،اما می نمود که زمان و مکان چنین استقبالی را طلب می کرد.باری سخن از انتظار به میان آوردن در حقیت طرح مدینه فاضله ای است که منشأ آن به مدینه النبی متصل است.انسان همواره در آرزوی مدینه و شهری  و کشوری است که از مصائب و بلایا و غم ها و محنت ها به دور است. « باری سخن از مدینه های فاضله و کشور خورشید و شهر زندگی است.همین سان هرچه قرن به قرن پیش بیاییم و تاریخ فرهنگ انسانی را ورق بزنیم،به این آرمانها و آرزوها بر می خوریم.آرزوی داشتن رهبری پاک و زنده بودن قانون و تشکیل حکومت واحد جهانی.از دوران کهن تا کنون ،تشکیل چنین حکومتی از آروزو های فلاسفه و مصلحان و پیامبران بوده است.امروز نیز تقریبا عموم فلاسفه و اندیشمندان و سیاسیون،تنها علاج بیماریهای جامعه ی بشری ،و تنها راه جلو گیری از جنگ و تثبیت صلح راتشکیل حکومت جهانی می دانند.و به گفته کانت:«ایجاد نظم جهانی ،منوط است به وضع یک قانون جهانی و ...(حکیمی،در فجر ساحل،تاریخ مقدمه ،18:1348) و نیک گفتنی است که :«سیستم های بشری نیز ،با ادیان الهی ،در این انتظار شریکند.و به گفته راسل،انتظار مارکس هم همان انتظار مسیحیان است،برای رجعت ثانی مسیح.»(همان،ص19).


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 95/3/2:: 10:7 صبح     |     () نظر