سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خرد، ریشه دانش و انگیزه فهم آن است . [امام علی علیه السلام]
تحقیق در ادبیات و رویکرد های آن از عصر افلاطون تا روزگار ما
پیوندها

دفتر نشرو تولید آثار فرهنگی امین اله بخشی مشکول نوشت.امین اله بخشی مشکول که بخش معتنابهی زندگی تحقیقاتی خود را درباره شناخت قرآن ،نهج البلاغه وانبیا صرف نموده است این روزها به مناسبت هفته وحدت برای مخاطبان خود سخنانی دارد که خلاصه این سخنان در این وبلاگ منتشر می گردد.

لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم.وصلی الله علی سیدنا محمد وآله اجمعین.

به حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد.     تو را در این سخن انکار کار ما نرسد

هزار نقد به بازار کائنات آرند.        یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد

خداوند کریم را سپاس می گزارم که توفیق کرامت در میان افکند تا درباره یکی از مهمترین وحیاتی ترین رخداد های سال های اخیر که بین مسلمانان اتفاق افتاده است و اتفاق میمونی است سخن بگویم.وبر برادران ایمانی خود درود می فرستم.معروف چنان است که درباره تاریخ میلاد حضرت ختمی مرتبت(ص) بین مسلمانان مشاجرات و اختلافاتی به وجود آمد که در واقع ادامه آن مشاجرات موجب انحطاط مسلمین می شد ولذامصلحان ومشفقان واندیشمندانی برای پایان دادن به نقارهای طائفه گرائی وفرقه گرائی  وبرای نزدیک کردن مسلمانان به یکدیگر همدیگر را به تشکیل هفته ای بنام هفته وحدت فرا خواندند.الحق والانصاف هفته مبارکی است.وسخن من نیز در این مختصر پیرامون برکات چنین اتفاقی است.گرچه شأن این موضوع چنان است که می توان درباره آن مقالات طویل و کتاب های قطور تدوین نمود و به نکته های جدید ونتایج درخشانی دست یافت.می توان درهمین محضر از شخصیت پیامبر  وازقرآن وروش هدایتی آن سخن گفت که فراغی فراخ می طلبد وبه تعبیر حافظ 

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست.

باری از متفکران،اندیشمندان،شاعران نویسندگان نیز تقاضای عاجزانه دارم دوستان را فرا می خوانم تا در این اتفاق بسیار مهم که جزء آرمان های مصلحان بزرگ دینی است شرکت کنند و بیشتر تأمل کنند.

باید توجه داشت از وقتی که مسلمانان به خود آمدند و به هیبت وعظمت دشمنان پی بردند وخطری را که از ناحیه دشمنان واندیشه های بیگانه متوجه هویت اسلامی شده بود کشف کردند و درباره رویکرد انحطاط بیشتر تأمل وتعمق ورزیدند،بدون استثنا همه بطور هماهنگ بر وحدت اسلامی آنچنان که درقرآن نیز به آن تأکید شده است به مثابه راه علاج  وخروج از انحطاط مهر تأیید نهادند.

در این باره سید جمال الدین اسد آبادی جمله معروفی دارد که از اشاره ای به آن ناگزیرم.اسد آبادی می گفت:کانهم اتفقوا علی ان لایتفقوا واتحدوا علی ان لایتحدوا"  یعنی گویی مسلمانان چنین اتفاق کرده اند که هیچ گاه اتفاق نکنند واتحاد ورزیده اند که هیچ گاه اتحاد نورزند.وبه وحدت و همبستگی نرسند.دائم درتفرقه به سر برند وآب به آسیاب دیگران بریزند.واین سخن درد انگیز بود  برای سید جمال الدین اسد آبادی ودرواقع ازوقتی که می دید مسلمانان به چنین انحطاطی دچار آمده اند تأسفی عمیق می خورد و به همین سبب نیز دشمنان سید جمال، سایه اورا با تیر می زدند.البته این ایده ای بود که سید جمال آن را پی افکند و مصلحان واندیشمندانی چون مطهری و شریعتی ودیگر مصلحان اجتماعی به فربه کردن آن اندیشه پرداختند و نتیجه آن تلاش ها وجو کندن ها تبدیل به چشمه زلالی بنام هفته وحدت گردید که در آن به سر می بریم اما همچنان کار ناتمام است و به تلاش هاو مجاهدت ها نیاز دارد.

باری دلیلی که می توان برای تقویت چنین هفته ای اقامه کرد این است که مسلمانان در مقابل دشمن بسیار تناور و نیرومندی قرار گرفته اند که عازم ستاندن عقیده آنان است البته در این راستا دشمنان تنها به سلاح نظامی متوسل نمی شوند بلکه استفاده از جنگ نرم یکی از شگرد های موذیانه آنهاست که برای مقابله با آن بر مسلمانان فرض است که به لحاظ مصلحت سیاسی وعملی تفرقه ها را کنار بگذارند و به همدیگر بپیوندند اختلافات داخلی را رها کنند وصف های واحدی را تشکیل دهند.دلیل دومی که می توان بر تشکیل چنین هفته ای و ادامه آن اقامه نمود این است که: کج اندیشی تا کی؟چرا به جوانب ونقاط مثبت ومشترک روی نیاوریم ونکات اختلاف انگیز که مایه تباهی هویت ماست را مطرح کنیم؟

ما یعنی همه طوائف وفرق مسلمین،معارف و معتقدات مشترک واتحاد آور زیادی داریم که بایسته است به آنها تأکید کنیم واز آوردن مباحث تفرقه زا و اختلاف انگیز جدا بپرهیزیم.چرا که یکی از تئوری ها و بزرگترین تئوری های انحطاط وعقب ماندگی مسلمانان را تئوری تفرقه تشکیل می دهد.ودشمنان در این باره ونوکران آنها برنامه ریزی ها کرده اند.

پس بهتر است که برای رویارویی با چنین دشمن خطر ناکی که در پیش رو داریم و به حربه جنگ نرم هر لحظه و هر ساعت جوانان و کودکان ماراممکن است از ما برباید وهمانند مارهای ضحاک شاهنامه مغز آنان را طعمه خود کند دشمن شناسی کنیم.نقاط مثبت خود را محور وقبله قرار دهیم واز آنچه سبب دوری  ودوگانگی ما از همدیگر می شود به جد بپرهیزیم.وتنها در این صورت است که به آرمان مشترک که همان اتحاد و اتفاق است دست می یابیم.مسلمین نقاط مشترک فراوانی دارند.درخدا،درپیغمبر،درکتاب

ودرقبله ودرامور خیر منویات مشترکی دارند که باید به آنها توجه کنند وآنها را در کانون برنامه ریزی خود قرار دهند.واتفاقا یکی از این منویات مشترک که می تواند بین مسلمانان مطرح باشد توجه به شخصیت پیامبر ،سیرت وسنت والگو پردازی از شخصیت اوست.یک شاعر عرب مسیحی ،درباره پیامبر اسلام سخنان هوش ربائی دارد که انسان آن سخنان را کمتر از مسلمانان می شنودقصیده او از اینجا شروع می شود: 

طبعتک کف الله سیف امان       کمن الردی فی حده للجانی 

قصیده بسیار طویلی است.پاره ای از ابیات این قصیده که درحالات و مقامات پیامبر سروده شده است،دربر دارنده نکته های نابی است که حقیقتا با روح هر انسان منصفی همنوایی وسازگاری دارد.وانسان وقتی این ابیات را می خواند وکمی درباره معانی بلند آن می اندیشدشخص شخیص وبزرگوار پیامبر اسلام را درجلو چشمان خود حاضر می بیند.

هادی یصور لی کأن قوامه        متجسد من عنصر الایمان

یعنی هدایت‌گری که  درچشم من چنان مصور می شود،که گویی تمام وجود او از ایمان ساخته شده است.وسپس در ادامه چنین می گوید:

فهو الیقین یصارع الدنیا ومن.         جاری الیقین یعود بالخذلان

تمام وجوداو یقین بود که با تمام دنیا در افتاده بود.وهرکس که با یقین در افتاد  به خاک خواهد افتاد

واراه یغضب للاله موحدا.         من نخله فی عرقها صنوان

یعنی می بینم پیامبر را که از فرط ذوب شدن در توحید وقتی به درختی می رسد که بر تنه او دو شاخه روییده است،خشمگین میگردد ومی گوید من این دوتایی ودو گانگی را بر نمی تابم وتحمل نمی کنم.این درخت را از ریشه قطع کنید ای حکایت را درباره پیامبر آورده اند. بعد می رسد به تعریف نبوت،که:

          وکذا النبوت  حکمه تمردا.      وقتی والهام وفرط حنان

         هی ذالک الروح الذی یتقمص.   الابطال للحدث العظیم الشأن

       تلقی علی الاعداء شکتها.            فتدفعهم فینفجرون کالبرکان

می گوید:بله نبوت همین است.حکمت است.تقواست.تمرد است. دلیری است.وحی است.چنان است که وقتی جرقه او بر دشمنان می افتند .آنان را مانند آتشفشان منفجر می کند.اینگونه تعریف از نبوت واز شخصیت نبی مکرم تعریف نسبتا جامعی است لذا همه کسانی که تأسی وتشبه به شخصیت بزرگی  چون پیامبر می کنند کما بیش باید واجد چنین اوصافی باشند.آنان نیز باید چون پیامبر راستگو باشند .متواضع و مهربان باشند.دلیر وشجاع باشند.از گفتن حقیقت ابا نداشته باشند ولو اینکه به ضرر آنها منجر شود.اصلاح گر باشند و انقلابی.به دفاع از حقوق  مردم بپردازند و به فکر انتقام گیری از ظالمان وستمگران. باری عالم،عالم شیفتگی هاست  و به تعبیر حافظ:

عاشق شو ارنه روزی،کارجهان سر آید.       ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

بنابر این همه کسانی که تأسی به وجود پیامبر می کنند واز او نیرو وانرژی می گیرند کما بیش واجد اوصافی هستند مثلاً دارای حکمتند،صاحب تقوا هستند وخویشتن بانی می کنند.خویشتن بانی بحث بسیار مفصلی است.حضرت امیر مومنان  در خطبه متقین آنگاه که همام از او می پرسد متقین چه کسانی هستند.سخنان هوش ربائی دارد که در اینجا اشاره به برخی اوصاف متقین از دیدگاه همان خطبه بسیار مغتنم است.او می فرماید:

پرهیزگاران صاحب فضیلتند.به وجه متعادل لباس می پوشند یعنی  لباس های گران قیمت نمی پوشند.ملبسهم الاقتصاد.یکی از معانی اقتصاد میانه روی است.مشیهم التواضع.با فروتنی راه می روند.واز تبختر وفخر فروشی وتکبر بیزارند.چشمان خود را به محرمات الهی می بندد.تنها به سخنان نافع گوش فرا می دهند واز شنیدن سخنان یاوه که سودی در آن نیست نفرت دارند. همه این سخنان که الهام گرفته از مکتب پیامبر است دراوج فصاحت و بلاغت ودراوج حماسه پردازی است حماسه ای که از دل حقیقت برخاسته است .حماسه ای که قهرمان آن خود انسان است .تمام کسانی که از پیامبر متابعت می کنند چنین خصایصی دارند.یعنی حرکات و سکنات وسیرت و مقامات وعلم پیامبرچنان در آنها تأثیر کرده وچنان شورشی در وجود آنان به وجود آورده است که جز حقیقت هیچ چیز نمی بینند .

در عصر حاضر چند تن از شیفتگان آن حضرت از سر سوز و عشق وبا شیفتگی تمام از محامد ووارستگیها ووالایی های آن حضرت ،از سیرت وسنت والگو پردازی شخصیت حضرت پیامبر به نیکی سخن به میان آوردند که در ادبیات دینی بسیار مغتنم است.یکی از این شخصیت ها مرحوم طالقانی است.یکی مرحوم مطهری است ویکی نیز مرحوم دکتر علی شریعتی است.

مرحوم طالقانی یکی از شخصیت های بزرگی بود وبه منزله یکی از پیروان خالص آن حضرت بسیاری از اوصاف اورا با خود داشت.اولا صاحب حکمت بود .ثانیا صاحب تقوا بود وثالثا صاحب تمرد بود.در مقابل سرکشان،سرکشی میکرد.زیر بار تاج ها نمی رفت،واز قدرت ها نمی ترسید به معنای دقیق صلابت شخصیت داشت .ویژگی بعدی طالقانی وحی و الهام بود که اختصاص به نبی دارد وعنصر شفقت مفرط بر مردم.دلسوزی بی نهایت وبی کران برای مردم.واینها خصلت پیامبران است.خداوند در انتهای سوره توبه می فرماید:

حریص علیکم بالمومنین رئوف رحیم

پیامبر اسلام کسی است که نسبت به شما دلسوزی وشفقت دارد.

 

 

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 102/7/6:: 7:26 صبح     |     () نظر