سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تو را به دوستی مسکینان و همنشینی با آنان سفارش می کنم . [رسول خدا صلی الله علیه و آله ـ به ابوذر ـ]
تحقیق در ادبیات و رویکرد های آن از عصر افلاطون تا روزگار ما
پیوندها

سال جدید را به فرخ فالی با شاهنامه آغاز می کنم ؛که بهین نامه باستان است.شاید در نزد بسیاری از ایرانیان وشاید در نزد بسیاری از ملل که به گفتگوی تمدن ها می اندیشند این ضروری ترین واساسی ترین سؤال باشد که انسان مطرح در شاهنامه چگونه انسانی است وزندگی مطرح در شاهنامه بر چه اساس جریان پیدا می کند؟بحثی است میان رشته ای که تا به حال کمتر به آن توجه شده حال آنکه توجه وتحقیق در این زمینه ها می تواند به گفتمانهای مهم فرهنگی بیانجامد.گرچه پیرامون شاهنامه چه در داخل وچه در خارج از ایران واز سوی مستشرقین پژوهشهایی به عمل آمده است که بیشتر آنها در حد نسخه شناسی است اما کاری که کرده اند ستودنی است.باری تا آنجا که من اطلاع دارم  نخستین کسی که گرد شاهنامه گردید وگزیده ای از آن را تهیه کرد ،مسعود سعد سلمان است آخرین کسی که منتخب معتبری از این نامه باستان که اساس زندگی ایرانیان است منتخبی بود از محمد علی فروغی.فروغی البته با حسن ذوق ووسعت اطلاعاتی که داشت ،شایسته ترین کسی بود که به این کار دست زد.بعدها اسلامی ندوشن و...به هر حال هر نسل وهردوران حق دارد که آثار بزرگ وشاهکارهای بزرگ گذشته خود رااز دید گاه تازه وبا ارزیابی های تازه بسنجد وهمین مسئله دلالت بر این می کند که علم همواره در معرض تحول وتطور است.بدیهی است طی چند دهه اخیر متن های اطمینان بخش تری (مانند فلورانس وخالقی مطلق و...)انتشار یافت که در پرتو پیدایش نظریه ها ودانش های گوناگون،بازتاب ها ودریافت های تازه ای از این کتاب گرانسنگ که ابن اثیر آن را قرآن عجم می خواند در کار بوده است.

اما ضرورت واهمیتی که مارا مسئول می کند که از انسان وزندگی در شاهنامه سخن بگوییم ؛این است که اولا شاهنامه کتاب صریح وروشنی است که در آن به زندگی وانسان واجتماع توجه شده است.کتابی که در آن از ابهام وکنایه،از علوی سرائی وتجرید گرائی  که بعدها در کتب عرفانی وسروده های عارفان دیده می شود خبری نیست.در جهان شاهنامه انسان خاکی با انسان خاکی روبروست.واین انسان به همه مواهب زمین وتمنیات دلبستگی دارد وتافته جدا بافته نیست.البته نسبت به جهان پس از مرگ تغافل نمی ورزد ولیکن برای زود رفتن هیچگونه شتابی ازخود نشان نمی دهد اما تأیید می کند که :چهان یادگار است ومارفتنی.شاهنامه به جهان دیگر معتقد است،از این رو می گوید که :خرد در هر دو جهان راهنماست.چگونگی وضع بشر در سرای دیگر نیز بر حسب اعمال این جهانی او سنجیده می شود.این جو روحانی در سراسر شاهنامه به چشم می خورد؛حالتی بر گیرنده وفرا برنده که آن نیز ناشی از ذات آدمی است.انسان شاهنامه در عین خاکی بودن ؛ودر عین مانند دیگران بودن معنائی فزون تر از خواهش های جسمانی از زندگی می جوید که در آن همه واکنش ها وکردارها هم خود است وهم قدری فراتر از خود.باری از نخستین بیت شاهنامه که با جان وخرد آغاز می شود این نکته آشکار می شود ،که فرهنگ ایران جهانی می اندیشد وانسان وزندگی واجتماع اضلاع مثلثی هستند که هرم آن را جان وخرد تشکیل می دهد.جان برای زنده نگاه داشتن است وخرد برای راهبرد زندگی  واین هردو همه جهانیان را شامل اند.

زنام ونشان وگمان بر تر است؛جامع ترین صفتی است که می توان به پروردگار داد.غیر از این هرصفتی که باشد محدود کننده است.از این روی خدای شاهنامه ناپیداست .زیرا اگر پیدا باشد تناهی می پذیرد.فردوسی در ابیات آغازین شاهنامه حرف های پایانی خود را می زند.در بیت های آغازین فردوسی توانایی را به دانایی وابسته می داند،چرا که توانایی نیروی راه برنده هستی است؛وکسب نیرو به دانستن بستگی دارد.در این بیت حرف آخر را به میان می کشد.اما غیر از جان وخرد ،درجهان بینی فردوسی که می توان گفت والا ترین آرمان فردوسی است ؛داد است.می گوید:

                                خرد بهتر از هرچه ایزدت داد          ستایش خرد را به،از راه داد

یک مفهوم گمشده که باید برای بدست آوردن آن خود را به هر آب وآتشی زد وآن را دنبال کرد وآن داد است که ما امروز در کتاب های حقوقی آن را حق می نامیم.ترازوئی  که زندگی را متوازن نگاه می دارد وانسان بی آن نمی تواند بر سرپا بیاستد.داد در شاهنامه به منزله شیشه عمر قوم ایرانی است؛اگر شکست بر داشت زوال این قوم فرا رسیده است. وبه گفته استادم دکتر کزازی :شاهنامه،نامه شاهان نیست،نامه داد است.

وبدینسان  اصول اندیشه فردوسی  سر انجام به فلسفه سیاسی وبه چگونگی سازمان دهی دولت می انجامد.از آنجا که در روزگار فردوسی جامعه تابع قوانین ثابت نیست ودولت  به شکل آسیایی آن  بخش بزرگی از مالکیت  وسایل تولید را نیز  به عهده دارد،سرنوشت جامعه تا حدود زیادی بدان بستگی دارد که دولت چگونه باید باشد:دولت داد یا بیداد.فردوسی در شاهنامه که بیش از سی سال از عمر خود را یر سر سرودن آن گذاشت وهمه املاک ودارایی خود در پی افکندن آن کاخ بلند از دست داد تا از باد وباران گزند نیابد از هواداران سر سخت وآتشین استقرار داد است.این دهقان آزاده در عصری که همه شاعران در مقابل اندک دهش شاهان گردن کج می کنند وبرای دریافت اندک صله ای آنان را می ستایند ومدح می کنند وبه تعبیر ناصر خسرو قبادیانی کلمات خدایی را زیر پای خوکان می ریزند از خوی آزادگی واز برقراری داد سخن می گوید.ولذا او تمام عقاید ،افکار  واندیشه های خود را در یک کلمه_داد_خلاصه می کند.داد مطنطنترین وپر هیمنه ترین رکن بینش سیاسی وفلسفی فردوسی است.داد!داد!داد!این است فریاد فردوسی وپیام فردوسی.داد در نظر فردوسی سنگ پایه ای است که باید همه آرزوها  وآمال بشری بر آن استوار است.

اندیشه داد در شاهنامه از یک سو خصلت افسا نه ای-اطوره ای داردواز سوی دیگر درونمایه ای فلسفی ومنطقی به خود می گیرد.چرا که فردوسی از باور ها واندیشه های رایج در میان مردم عوام،نه خواص واز بقایای اندیشه های مذهبی اوستایی که بر سه اصل گفتار نیک،کردار نیک وپندار نیک استوار است وهمچنین از مقوله داد  که اصول شیعه مذهب بر آن استوار استمدد می گیرد و آنها را با روح شاعرانه ومنطق خردمندانه خویشممزوج می کند وبا زیبا ترین  ومؤثرترین  بیانی که در تصور نمی گنجد،عرضه می دارد.

داد بر طبق افسانه های باسنانی وبنابر آرزوهای درونی  وباور هزاران انسان زحمتکش با طبیعت نیز پیوندی ناگسستنی دارد.اگرداد باشد؛بارن نیز هست.واگر بیداد باشد خشکسالی است .پس زمانی که داد در کشور گسترده است:

                          از ابر بهاران ببارید نم                         زروی زمین زنگ بزدود غم

                          چهان گشت پر سبزه ورود آب             سر غمگنان اندر آمد بخواب

                         زمین چون بهشتی شد آراسته           زداد وزبخشش پر از خواسته

                         جهان شد پر از خوبی وایمنی            زبد بسته شد دست اهریمنی

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 102/1/11:: 12:59 عصر     |     () نظر