سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر تو به زندگى پشت کرده‏اى و مرگ به تو روى آور است پس چه زود دیدار میسر است . [نهج البلاغه]
تحقیق در ادبیات و رویکرد های آن از عصر افلاطون تا روزگار ما
پیوندها

دفتر نشر وتولید آثار فرهنگی امین الله مشکول از زبان امین الله بخشی مشکول عنوان نمود: یکی از گران بها ترین اوقات من زمانی است که به گفت وگوی (حضوری یا تلفنی ) بااساتیدم می پردازم.بیست وهفتم تیر ماه جاری یکی از روز های فراموش نشدنی درخاطرات اینجانب است که توانستم با استادم دکتر شمیسا که در دهه شصت دردانشگاه علامه طباطبایی پیش ایشان تلمذی می نمودم به  سبب رفع اشکال تلفظی واژه ای  در کتاب شاه نامه ها تماس تلفنی برقرار نمایم.پس از اینکه استاد گوشی موبایل را برداشت سلام واحترام وعرض ادب وارادت کردم.استاد فرمودند خودتان را معرفی نکردید.عرض کردم که از دانشجویان دهه شصت جناب عالی می باشم.وغرض از مزاحمت اینکه اولا بتوانم عرض ادب وارادت بنمایم که دلمان بسیار برایتون تنگ شده است.ودرثانی برای رفع اشکال تلفظ واژه ای درکتاب شاه نامه ها است که اصل مطلب از کتاب دین های ایران نقل گردیده است.البته می توانم بگویم که پرسش من درباره تلفظ این واژه بهانه ای بیش نبودچرا که به راحتی می توانستم آن واژه را که اسم خاص هم بود در اینترنت سرچ کنم وبه جواب مطلوب خود دست یابم.اما هدف بنده باب گشودن صحبت درباره پاره ای مسائل فرهنگی بود که توانستم در این زمان اندک آنها را نیز مطرح نمایم.پس از مطرح کردن سوال اولیه واصلی  از استاد پرسش نمودم وگفتم اگر چنانچه  قرار باشد که یک گروهی  درعرصه فعالیت های ادبی کاری را شروع کنند چه موضوعاتی وجود دارد.استاد به درستی جواب دادند که اولا باید جمعی را که می خواهند کاری را شروع کنند؛علایقشون مشخص شود اینکه درچه زمینه ای می خواهند فعالیت نمایند .کار زیاد است مثلا درباره شاهنامه،درباره مثنوی یا درباره ادبیات معاصر به هر حال باید علایقشون مشخص گردد تا بتوان کار را شروع کرد.ومن این سخن استادم دکتر شمیسا را به فال نیک می گیرم.امیدوارم این سخن دکتر شمیسا چنان هیمنه وربایندگی داشته باشد تامحققان،دانشجویان وعلاقمندان را درزیر آسمان یک سقف برای درهم نوردیدن مرزهای دانش گرد هم آورد.باری من این سماحت وجوانمردی دکتر شمیسا راکه درپیرانه سری این گونه پندی پیرانه می دهد نمیتوانم از یاد ببرم.مردی که در دانشجو پروری وجستجو گری وپژوهشگری نظیری ندارد.باری استاد شمیسا در همین گفت و گوی تلفنی با توجه به اینکه نوشتن فرهنگ تخصصی دانشگاهی دررشته ادبیات فارسی را پیشنهاد نمودم راهنمایی های دیگری نیز مبذول نمودند.اولا به اینجانب از راه لطف واستحسان خاطر نشان نمودند با توجه به اینکه شما ترک زبانید ومرحوم علامه قزوینی یا تر کی نمی دانستند ویا کم می دانستند کتابهایی که در دوران مغول ویا بعد از دوران مِغول  مثل تاریخ جهانگشا نوشته شده اند  برای جمع آوری فرهنگ تخصصی آن گونه کتابها. منبع خوبی هستند.البته فرمودند دیگران هم مثلا دکتر مدبری استاد دانشگاه کرمان وهمچنین غربیان کتابهایی نوشته اند که می توانم به آنها هم مراجعه نمایم.

پیداست که این سخنان دکتر شمیسا یک پیام سرد وخالی نیست.بلکه پیامی است با محتواهای گرم وزنده وپوینده.مثلا  پیام دکتر شمیسا برای من یاد آور پیام اقبال لاهوری است که  به جوانان عجم این گونه خطاب می کرد:

ای جوانان عجم جان من وجان شما    آتشی درسینه دارم از نیاکان شما.

همان آتشی که مولانا وحافظ وصائب و....دروجود اقبال بر افروخت .اقبال دروجود بهار،وبهار دروجود شمیساوشمیسا دروجود دانشجویان بر می افروزد.گرچه من با همه بضاعت مزجاه بارها خواسته ام از لابه لای کتب وآثار دکتر شمیسا برخی از وسواس های علمی ودقت های قابل تحسین دکتر شمیسا راطی مقاله ای گرد آوری کنم واین امر خطیر تا امروز میسر نگردیده است.وسواس های علمی ودقت های دکتر شمیسا درلابلای آثار وشاهکارهایش بسیار است که ازروی آنها می توان درآسیب شناسی ادبیات رساله ای تدوین نمود وچه بسا در این مورد طرح اساسی را دریکی از دفتر های یادداشتم ریخته باشم.باری یکی از شاهکارهای دکتر شمیسا نکته های نو یافته یی است که تحت عنوان شاه نامه ها درباره شاهنامه فردوسی تدوین وتصنیف وگرد آوری گردیده است.وجالب اینکه وقتی از استادم سوال کردم که آیا درزمینه آثار نظامی نیز می توان چنین کاری انجام داد استاد با خوشحالی تمام خاطر نشان کرد که آثار پنج جلدی نظامی در این زمینه خود قیامتی است.باری اکنون که کتاب شاه نامه ها جلو چشمم است مطلبی که نظرم را جلب می کند تا بدون اشاره ای به آن کار را رها نکنم مبحثی است درباره بنیاد های اساطیری شاهنامه. که در این میان  مدخل آب در ص82 برای من با توجه به اوضاع فعلی ایران بسیار مهم است وآن بحث پرداختن به آب است.

من چند روز پیش به یکی از شبکه های تلویزیونی که در باره کم آبی گزارش داده می شد گوش فرا می دادم که درباره ذخایر آب هیچ گونه برنامه ریزی خاصی نداریم این یادداشت های دکتر شمیسا درباره آب وقنات های ایران باستان  به ذهنم خطور می کرد که بسیار دردناک وآپوکالیپسی است.

دکتر شمیسا در این باره می نویسد:هرچند در کشورهای پر آب چون هند هم آب مقدس بود،اما در ایران نیمه خشک،می توان تقدس آب را تا حدی به اهمیت آب در این سرزمین کم آب نیز مربوط دانست.تقابل آبسال وسال خشکی زیربنای برخی از داستان ها وواقعه های شاهنامه است.مثلا افراسیاب که از توران کم آب می آید نماد خشکسالی است،هروقت به ایران حمله می کند،ایران دچار خشکسالی می شود.وقتی در پادشاهی زو طهماسب بین ایران وتوران صلح رر قرار می گردد ومرز دو کشور مشخص می شود خشکسالی هم تمام می شود وباران می بارد:

پر از غلغل ورعد شد کوهسار     زمین شد پر از رنگ وبوی نگار

جهان چون عروسی رسیده جوان    پر از چشمه وباغ وآب روان

                                 ج2،پادشاهی زوطهماسب،بیت38 به بعد

به هرحال توران یعنی آسیای میانه کشور چادر نشینان ودامداران وزمین های خشک ونیمه خشک بود،اما ایران،کشور کشاورزی وسد وقنات بود.این استاد ایرانی در ادامه می نویسد:

در شهریور 1391در جزیره کیش بودم که زمانی از سرزمین های مهم عیلامی بود.کاریز کیش را دیدم که قدمتی چند هزار ساله داشت ودرحقیقت سازه ای بالاتر از یک قنات بود،چگونه در یک جزیره مرجانی کوچک با صرف آن همه کار وهزینه چنین قناتی برپا کرده بودند.این کاریز به نحوی یاد آور معابد آناهیتا ودیگر ایزد بانوان آب در ارتباط با خورشید سوزان(ایزد مهر)بود.‌کاریز کیش نمونه بارز غصه چند هزار ساله تمدنی است که روز به روز برای مردم ناشناخته تر می شود.هر ایرانی باید این کاریز را ببیند.برسقف آن فسیلها(گوش ماهی ها)خبر از سابقه تاریخی چند هزار ساله می دادند،فضایی بود که می شد در آن به جای سرود های اساطیری کهن بین النهرینی،خیام وحافظ خواند.

ای کاش که جای آرمیدن بودی    یا این ره دور را رسیدن بودی

کاش از پس صد هزار سال از دل خاک   چون سبزه امید بر دمیدن بودی

گرچه همه مطالب ای کتاب مستطاب خواندنی است که می تواند  یک کتاب بالینی هر ایرانی وغیر ایرانی قرار گیرد وموجب التذاذ گردد برای بخش گریه آور ها سخت خواندنی است،استاد دربخش گریه آورها می نویسد:

شاهنامه تنها متنی است که در آن به تفصیل وافتخار از ایران سخن رفته است.در متون دیگر جز به ندرت واتفاق نام ایران را نمی بینیم.دربسیاری از متون چون مثنوی،گلستان سعدی یا دیوان حافظ،ابداذکری از ایران نیست.سعدی در حمله مغول نگران اقلیم پارس وکشور پارس است.مفهوم ایران گم شده بود.وفقط در شاهنامه است که می خوانیم:

"فتاده تن شاه ایران به خاک"وکیست که این مصرع را بخواند وخواسته ونا خواسته اشکی از گوشه چشمی نراند.چنانکه سوز درون شمیسا نیز از پس واژگان پیداست.اما قصه غصه ما به همینجا ختم نمی شود ،فصل چهارم کتاب مزبور(ص105به بعد)به گریه آورها اختصاص دارد .استاد در آنجا می نویسد.مراد ما از گریه آورها صحنه هایی از شاهنامه است که نه تنها خواننده را منقلب ومحزون می کند بلکه معمولا به حالت گریه می اندازد مثل شکست ایرانیان از اعراب.همان اعرابی که فردوسی از آنان دل پری دارد ودرباره آنها می گوید

زشیر شتر خوردن وسوسمار    عرب را به جایی رسیده است کار

که تاج کیانی کند آرزو            تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

استاد در ادامه بحث می نویسد:

از یکی از فضلا در راد یو شنیدم که از قول کسی روایت می کرد که هرشب جمعه پدرش با پاسبان پیری داستان شکست ایرانیان می خواندند ومی گریستند وراوی که کودکی بیش نبود می پنداشت که روضه می خوانند.

همچنین شنیده ام که وقتی بردن روشنک رابه اسکندر برای رضا شاه می خواندند گریست.

باری خود زندگی فردوسی هم معمولا خواننده حساس را غمگین ودچار بغض می کند.مثل بردن شاهنامه را به مازندران وبه اسپهبد آنجا گفتن که این داستان پدران تست،فقر او،داستان او با پسرش و....

وعجیب اینکه فردوسی گاهی از موضع راوی به موضع سخنگو تغییر مسیر می دهد ودرمسائل اسف انگیز چون مرگ وشکست،ابیات حکیمانه ای می سراید وعواطف واحساسات تود را بروز می دهد.گاهی پایان کار شاهان یا پهلوانان بزرگ بسی غم انگیز است،کور می شوند،کشته می شوند،به زندان می افتند ومعمولا سخنان فردوسی در این زمینه ها بسیار عبرت آموز وموثر است.

 

 



نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 100/4/29:: 10:49 صبح     |     () نظر