خداوند آن را . . . دوایی قرار داد که پس از آن، دردی نیست و نوری که با آن ظلمتی نیست . [امام علی علیه السلام ـ در توصیف قرآن ـ]
تحقیق در ادبیات و رویکرد های آن از عصر افلاطون تا روزگار ما
پیوندها

در میان ضرورت های فرهنگی که از چندی پیش بدون هیچگونه حمایتهای مالی فرهنگی از جانب دولت وملت مطرح کرده ام ؛یکی دیگر از ضرورت های فرهنگی را که بسیار کارآمد و ضروری می دانم ؛گویا کردن کتابها و ایجاد فایل های صوتی است.اصولا بلایای طبیعی و غیر طبیعی و غیر مترقبه فرهنگ ملت ها را مورد تهدید وآسیب قرار می دهد،بلایایی همچون جنگها ،وقوع سیل و زلزله و طوفان ها از جمله این بلایا هستند ؛که ضرورت دارد فرهنگ ملی و میهنی خود را در مقابل آن گونه بلایا مقاوم سازیم تا از گزند آفت ها در امان بماند.نیز گفتنی است که این راه یکی از اساسی ترین راههای  ترویج فرهنگ ها و تمدن ها و تعا مل های فرهنگی بین ملل و نحل است.و کاری است سترگ  که خشت بنای آن عزم ملی و همگانی می طلبد .لذا اینجانب به عنوان کمینه خدمتگذاراین ملت  تا آنجایی که در توان دارم اعم از مادی و معنوی خواهم کوشید و از دیگر اندیشمندان و استادان و دانشجویان و قاطبه مردم عزیز و فهیم و فرهنگ دوست تقاضا دارم تابا کمک های فکری و مالی و پیشنهاد ها و نقد و نظر های خود این کمینه خدمتگذار خود را یاری کنند.شالوده و اساس این طرح که مبتنی بر پی افکندن بنیادی فرهنگی و آموزشی  است.بنیادی  فرهنگی و آموزشی که می تواند آینده جوانان را تضمین کرده و آنان را از دیو مخوف بیکاری و یاس و دلمردگی نجات دهد.از دولت تدبیر و امید نیز می خواهم برای پی افکندن چنین طرحی اساسی که هدفی جز خدمت رسانی ندارد حمایت های مالی و فکری خود را دریغ ندارد.برای شروع این کار از همه کسانی که  به نسل حاضر و آینده می اندیشند انتظار دارم انهایی که با کمک مالی به پی افکندن این طرح کمک خواهند کرد در ایران می توانند مجموعه کمک های مالی خود رابه شماره حسابهای زیر واریز نمایند:

IR620700032700111295293001بنام امین اله بخشی مشکول و همچنین IR560700035100111295293001و کارت شماره5041721036858828بنام امین اله بخشی مشکول و در خارج از ایران می توانند مجموعه کمک های مالی خود را به حساب ارزی زیر :IR760190000000208657054017باسویفتBSIRIRTHPASواریز فرمایند.پیداست که پس از واریز کمک های مالی اسام واریز کنندگان در سایت به منظور تشکر از آنان و تشویق دیگران در این راه در سایت درج خواهد گردید.



نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 95/5/22:: 10:19 صبح     |     () نظر

یکی دیگر از ضرورت های فرهنگی که توجه به آن عزم همگانی و ملی می طلبد ،ضرورت ایجاد «آرشیو»در حوزه های مختلف فرهنگ ،ادبیات و هنر و...است که لازم است این کار هرچه زودتر انجام گیرد .علی رغم پیشرفت های چشمگیر که که در عرصه ارتباطات و فناوری داشته ایم ،در عرصه آرشیو سازی در فرهنگ و ادبیات و در کتابداری بسیار فقیر و پاسخگو به سوالات پرسشگران نیستیم و این ضعف و ناتوانی علی رغم وجود فرهنگ توانمند و دیرینه سال روح من وپرسشگرانی امثال من را تازیانه می زند و به رنج و تعب وا می دارد.بی توجهی به مسائل فرهنگی و ملی و آرمانی گناهی نابخشودنی است ولذا کسانی که در این حوزه (آرشیو سازی فرهنگی و ادبی)استادی و مهارتی دارند،باید پای پیش نهند و از سختی و مهابت کار وسنگلاخها نهراسند و با دریا دلی ماز های پیچ در پیچ را یکی پس دیگری پشت سر بگذارند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 95/5/21:: 8:4 صبح     |     () نظر

ایران کشوری که ما در آن زندگی می کنیم در میان کشورهای جهان کشوری دوست داشتنی و با تاریخی منحصر به فرد است.و برخی از مستشرقین پس از سیاحت و تماشای مناظر این سرزمین آن را بهشت عدن نامیده اند.در این وبلاگ بر آنیم تا نگاهی هرچند گذرا بر تاریخ و فرهنگ این سرزمین با تاریخ کهن و مناظر زیبا و چشم انداز های دلربای آن که گاهی محسود بیگانگان است داشته باشیم.

واژه ایران که امروز به نام کشور عزیز ما گفته می شود از واژه ایریانا (Airyana)گرفته شده است.



نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 95/5/6:: 8:26 عصر     |     () نظر

من از میان شاعران امریکایی به رابرت فراست (1963-1874)دلبستگی  خاصی دارم .ولذا هرفرصتی که پیش می آید در بخش مطالعات ادبیات تطبیقی از اشعار این شاعر بلند آوازه سود می جویم.اما دلایل دلبستگی من به رابرت فراست -شاعری که از چهل سالگی محبوبترین شاعر معاصر امریکا محسوب می شد به چند دلیل است:اولا اینکه فراست توفیق کم نظیری  در تلفیق قالب های سنتی نظم با ریتم ها  وگویش های محلی امریکا را داشت و در این مورد بسیار استاد بود .دوم اینکه منشأ الهام غزل های او طبیعت است و نگاه او به زندگی نگاهی واقع بینانه است.سوم اینکه  اشعار او  از زبان یک خردمندی وارسته توصیف و روایت می گردد ،که برخی از منتقدین این سخنگو را خود شاعر می دانند،امّا هیچ استبعادی ندارد که ما بگوییم در این آثار درخشان هنری مثل هر اثر برجسته دیگری یک پرسوناژ و ماسک است که حضور دارد.رابرت فراست پرورش یافته نیو انگلند است که تحصیلات منظم و دانشگاهی نداشت. زن وصاحب چهار فرزند بود و در زندگی دچار تنگی معیشت بود،و همین عامل اورا تند خو و آتشین مزاج بار آورده بود،که این تند خویی او در برخی از آثارش منعکس است.کتاب اولش «اراده یک پسر»نام دارد که پس از چاپ در لندن مورد توجه و ستایش عزرا پاوند(1972-1885)شاعر ومنتقد جنجالی امریکا قرار گرفت و آن را به ناشران امریکایی معرفی کرد.کتاب دوم او هم که « شمال بوستون»نام داشت در دو سوی اقیانوس اطلس مورد توجه طیف خوانندگان قرار گرفت.از همین زمان بود که فراست به شهرت و رفاه دست یافت و تنها با نوشتن و تدریس به در آمد هنگفت و کافی دست یافت.(رک،از شکسپیر تا الیوت:سعید سعید پور،نشر اختران،1384،ص206).فراست هم مانند نویسنده معاصرش ویلیام فاکنر به کشاورزی می پرداخت و زندگی روستایی را می ستود.به همین خاطر ،در سروده های فراست طبیعت را با همه زشتیها و زیبائیهایش می بینیم.گاه توقف شاعر در میان جنگلی پوشیده از برف در زمستان هستیم و زمانی ناظر افتادن پروانه ای در دام عنکبوتی،گاه شکوفه های سیب شب هنگام به شکل ارواح تصویر می شوند یا با شنیدن وزوز زنبورهاخودمان را در نیمه بهار می یابیم،گاهی بوی خوش چوب تازه را می بوئیم و یا می بینیم که ساقه گل نرگس گوشی تلفن شده است.به طور خلاصه محاکات فراست از امور و پدیده ها بسیار حقیقت نما و در اوج باورداشت است.و شاعر طوری تصاویر دیداری ،شنیداری،بویایی و لامسه را به کار می گیرد که حواس ما را تحت تأثیر مستقیم قرار می دهد.(رک،مقدادی،کیمیای سخن،انتشارات هاشمی،1378،ص129-130)فراست شاعری تصویر گراست ودر کارنامه خود برنده چندین جایزه  نوبل و پولیتزر شده است.

یکی از شاهکارهای رابرت فراست که نظر بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرده است شعری است با عنوان «توقف در یک شب برفی در کنار جنگل» که در زیر اصل  و ترجمه آن را با شرحی کوتاه جهت استفاده خوانندگان می آوریم:

                                                       Stopping by Woods on a Snowy Evenning

                                                            Whose woods these are I think I know

                                                                  His house is in the  Villlage though

                                                                    He will not see me stopping here

                                                               .To Watch his woods fill up with snow

 

                                                               «    توقف در شبی برفی در کنار جنگل»

                                             صاحب این جنگل چه کسی است گویی می شناسم.

                                                         خانه اش اما در دهکده واقع شده است.

                                                         او مرا نخواهد دید که انباشتن برف را

                                                          درجنگلش  به تماشا ایستاده ام.

My little horse must think it queer   

To stop without a farmhouse near

Between the woods and frozen lake

The darkest evening of the year.

اسب نجیب و مهربانم شگفت زده گردیده است.

که من در این برهوت و ناکجای دور افتاده

میان جنگل و دریاچه یخ زده

در تاریکترین و دیریازترین شب سال ایستاده ام.

He gives his harness bells a shake

To ask if there is some mistake

The only other sound the sweeps

Of easy wind and downy flake

زنگوله افسارش را به صدا در می آورد

تا بپرسد که بیراهه نرفته ام

دیگر صدایی نیست

مگر وزش ملایم باد و پوره های برف

The woods are Lovely ،dark and deep

But I have promises to keep

And miles to go before I sleep

And miles to go before I sleep

[جنگل دوست داشتنی،تاریک و ژرف است

 

من امّا میثاق ها دارم که بگزارم و ادا کنم

و فرسنگ ها راه زان پیش که بخوابم

 من امّا  میثاق ها دارم که بگزارم و ادا کنم

و فرسنگ ها راه زان پیش که بخوابم.

روایت شعر:

در نقد متون آنچه کمال حائز اهمیت است و به فهم درست شعر کمک می کند این است که ما بتوانیم شعر را روایت کنیم .یعنی قلم و کاغذی برداریم و خلاصه آنچه را که از یک متن برداشت کرده ایم و اکنون می خواهیم آن را با طیف خوانندگان به اشتراک بگذاریم و کمک فکری به دیگران بکنیم به زبان ساده بیان کنیم.ولذا من به همه دوستان دانشجو به معنای اعم کلمه مخصوصا به دبیران محترم ادبیات که رسالت سنگینی در انتقال میراث گرانقدر فرهنگی خودمان دارند از سر استحسان نه آمرانه توصیه می کنم و استدعا دارم که همین روش را بیازمایند و به کاربندند تا به نتیجه ای دست یابند که چه بسا تا به حال نسبت به آن نا آگاه بوده اند.به هر تقدیر من به عنوان یک معلم ادبیات که سالیان درازی را که شغل شاغلم تعلیم دروس علوم ادبی بوده است شیوه ام این بوده است که ابتدا روایتی از متن به دست دهم ،برای همین منظور شعری را که از رابرت فراست ترجمه کردم اکنون می خواهم شرح و تفسیر کنم .امّا برای این که بتوانم خوب از عهده این تفسیر و معنی کردن شعر بر بیایم ،باید ابتدا بتوانم این شعر را به زبان ساده روایت کنم.تا قادر به پاسخگویی چرائی های بعدی باشم. چرا که ادبیات عرصه چرائی هاست. و برای پاسخ گفتن به این چرائی ها هرکس می تواند روش خاصی داشته باشد.چرا که به قول آیزر خواننده آزاد مطلق است و برای او هیچ محدودیتی نیست.هیچ تأویل و تفسیری ،تأویل و تفسیر نهایی نیست و هر خواننده مجاز است تفسیر خاص خود را داشته باشد..؛«منتهی خواننده باید برای درک و تفسیر خود یک چهاچوب منسجم داشته باشد ،به طوری که با تضاد و پراکندگی مواجه نشود.»(شمیسا،284:1378)استاد من شمیسا در کتاب نقد ادبی (ص307)در توضیح این سخن آیزر می نویسد:«نظر من هم چنین است،چنان که در مقدمه داستان یک روح(ص11)نوشته ام:من تلقی خود را از بوف کور در سیستمی برای آنان[دانشجویان]مطرح کردم.مقصود من از سیستم این است که هر اثر ادبی راباید در چهار چوب فکری کلّی یی فهمید که بتواند همه جزئیات اثر را در بر گیرد و توجیه کند و به جمیع چرایی ها و مسائل آن پاسخگو باشد؛بی آنکه در مبانی بحث تناقض  ایجاد شود .بدیهی است که هر کسی مختار است که درک دیگر گونه یی از اثر داشته باشد،اما او نیز باید به نوبه خود سیستمی بسازد.یعنی درک او وقتی جنبه علمی مستدل خواهد داشت که در چها چوب مشخصی قابل اثبات و رد باشد...»(شمیسا،307:1378)

روایت شعر رابرت فراست

مردی یکه و تنها ،شبا هنگام در مسیر بازگشت به خانه اش در دهکده،کنار جنگلی که از برف انباشته شده است می ایستد؛و به تماشای آن می پردازد.او در جایی که ایستاده است بسیار خطرناک است و بین جنگل و دریاچه یی یخ زده واقع شده است.غروبی بسیار تاریک و ظلمانی است و در آن جایگاه حتی کلبه محقری نیز به چشم نمی خورد .اسب نحیف و لاغر او که تنها دوست و یاور اوست احساس خطر کرده ،  زنگوله های گردنش را به صدا در می آورد تا صاحبش را متوجه این خطر کند.جنگل در نزد تماشاگر چنان زیبا و دوست داشتنی است ،که تما شاگر چنان فریفته و مسحور آن می گرددکه گاهی هوس می کند به درون آن گام گذارد،اما سر انجام بر خود چیره می شود و می گوید:آخر من تعهداتی دارم که باید در انجام آنها بکوشم وبا خود تکرار می کند:که قبل از آنکه چشمان خود را فرو بندم و به خواب روم،هنوز باید فرسنگ ها راه را تا دهکده طی کنم.

 

 

 



نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 95/4/17:: 3:16 عصر     |     () نظر

یکی از با شکوهترین روزهایی که پیوند مسلمانان را با یکدیگر مستحکمتر می کند وآنان را نسبت به وظایف خود سازی و خودآگاهی  و خود باوری آشنا می سازد عید فطر در پایان ماه رمضان است.و شاید یکی از رمزیترین معنا و فلسفه روزه گرفتن و خود داری از خوردن و آشامیدن و چشم پوشی از محرمات الهی نیز همین باشد ،که انسانها در حقیقت دعوت به یک مبارزه اند ،دعوت به یک جهادند وآن پیکار با خود خواهی ها و خود پرستی هاست.البته در این  راستا وظیفه عالمان ودانشمندان و روشنفکران که به مثابه چراغ روشنگری و هدایتند بسی سنگین تر و خطیر تراست .چرا که همانا نند که با پذیرش مسئولیت خود را در مقابل فرد و اجتماع مسئول می دانند و یک لحظه از اندیشه خلق فارغ نیستند و معتقدند که راه پیوستن به خدا که همان مذهب است جز از میان خلق نمی گذرد.و رضایت خالق منوط به رضایت مخلوق است.و همانانند که از تعدی به حقوق مستضعفین نالانند و سرنوشت خود را به سرنوشت آنان گره می زنند و درد آنان را درد مشترک می پندارند .و با زبان بی زبانی ،به طور صریح یا پنهان می گویند :«من درد مشترکم ،مرا فریاد کن»(شاملو).و سعدی وار بر نشستگان بی درد و غافل از احوال همنوعان فریاد می زنند:

                              بنی آدم اعضای یکدیگرند           که در آفرینش ز یک گوهرند

                            چو عضوی به درد آورد روزگار          دگر عضو ها را نماند قرار

                           تو کز محنت دیگران بی غمی          نشاید که نامت نهند آدمی

 

و چه زیبا بیان کرده است پیامبر اکرم که درود خدا بر او باد:«مثل المومنین فی توادّهم و تراحمهم کمثل الجسد اذا اشتکی بعضهم تداعی سائرهم بالسّهر والحمی.(نهج الفصاحه،ترجمه پاینده،2536/1356،ص561)حکایت مومنان در دوستی و مهربانیشان چون اعضای تن است؛وقتی یکی شان رنجور شود؛دیگران به رعایت و مراقبت او همداستان شوند.که گفته شده است تکوین مجموعه حقوقی اسلام و من تآکید می کنم مجموعه حقوق بشر در سطح بین الملل ناشی از نزول آیات و احادیثی از این دست و من تصور می کنم یکی از منابع و مآخذ شعر سعدی که در بالا نقل گردید همی حدیث پیامبر(ص) است.اهمیت مسئولیت پذیری و تنها به فکر خود نبودن و به حال دیگران اندیشیدن که دچار مصائب و گرفتاری ها آمده اند و اندیشه نجات آنان به قدری در علوم اسلام وانسانی مهم است که می توان درباره آن رسالات جداگانه ای نوشت.و در حدیث دیگری آمده است:کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیة »همه شما همانند چوپانید و مسئول گوسفندان خویش بر اندیشه همنوع دوستی تأکید دارد.و امام علی (ع)که درود خدا بر او باد در خطبه معروف به شقشقیه علت پذیرش خلافت را سبب پذیرش مسئولیتی می داند که خداوند از علما پیمان گرفته است.در این خطبه غرّا می فرماید:«به خدایی که دانه را کفید و جان را آفرید،اگر این بیعت کنندگان نبودند،و یاران،حجت برمن تمام نمی نمودند،و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را برنتابند و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند،رشته این کار را از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم و چون گذشته ،خود را به کناری می داشتم،و می دیدید که دنیای شمارا به چیزی نمی شمارم و حکومت را پشیزی ارزش نمی گذارم.»(نهج البلاغه،شهیدی،11:1386)پس می توان گفت که علما امینان خلقند که لحظه از اندیشدن بر حال محرومان قرار و آرام ندارند .ولو اینکه همین طبقه محرومان و به معنای راستین کلمه مستضعفان به این مجاهدت علما و شعرا و دانشمندان نا آگاه باشند ؛که غالبا چنین است.برای همین در طول تاریخ از اینکه عارفان و شاعران چنین اوضاعی را مشاهده می کنند که اکثریتی نا آگاه ،گرفتار فریبکاریهای اقلیتند،آتش درون خود را با سخن فرو می نشانند.و شاید بی سبب نبوده است که پادشاهان مستبد به شاعران که زبان گویای عصر بوده اند مقام و منصب های مهمی را پیشنهاد می کرده اند و هرکدام از آنها که از پذیرفتن آن شغل و منصب ابا می کرده اند با تنبیه های سختی مواجه می شده اند.و تاریخ از این حکایت ها کم سراغ ندارد.در مراجعه به تاریخ و در مسیر رود خانه او ،چهره دیوژن و یا دیو جانس را می بینیم که در روز روشن و فانوس به دست دنبال انسانی می گرددتا دل به مهر او بسپارد ؛اما نمی یابد؛در شرح حال او نوشته شده است که اسکندر بزرگترین و قدرتمند ترین زمان خود به او پیشنهاد کرد که آیا خدمتی از من(اسکندر)بر می آید که در حق تو به جای آورم،دیوجانس ،پاسخ داد:«آری ،تنها می توانی سایه خود را که میان من و تو حایل شده است از سرم کم کنی.»،یا در پاسخ دیو جانس،یک جهان استغنا ،یک جهان اعتراض و فریاد نهفته نیست؟مگر از اعتراض ظاهرا آرام و غلامانه اپیکتتوس یک جهان فریاد و خروش به گوش نمی رسد؟ماجرا چنین است که روزی ارباب ستم پیشه اپیکتتوس اورا شکنجه می داد. فیلسوف با خونسردی گفت :بهتر است بس کنی چون پایم می شکند.ارباب ستم پیشه که گوش شنوایی نداشت و نهاد قدرت گوش اورا کر و چشم اورا نابینا کرده بود به شکنجه کردن  ادامه داد و پای اپیکتتوس را شکست.اپیکتتوس با خونسردی و متانت و یا بی آنکه به نشانه عجز شکوه ای کند،ادامه داد:«نگفتم ،پایم را خواهی شکست.»(کلیات فلسفه،دادبه،1386،ص11).

از اقتصاد بیمار تا اقتصاد توحیدی:

دربحث از همدردی با مستضعفین و کسانی که به دلیل عدم اجرای صحیح عدل و قسط به بیچارگی کشیده شده اند ؛بدون سخن گفتن از اقتصاد سالم بی معنی خواهد بود.امّا پیش از هرچیز تعریف واژه اقتصاد ضروری به نظر می رسد.اقتصاد گرچه در میان اقتصاد دانان تعریف ثابتی ندارد اما معنی لغوی این واژه در تعریف آن نیز راهگشا خواهد بود.واژه اقتصاد (economy)در فرهنگ های لغت و واژگان شناسی به معنای میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط است.



نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 95/4/16:: 8:49 صبح     |     () نظر
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >