12اردیبهشت همزمان با سالگرد شهادت استاد شیخ مرتضی مطهری عالم ربانی ومعلم و روشنفکر حوزه و دانشگاه روز معلم نامگذاری شده است.گرچه اختصاص یک روز به روز معلم مثل این است که ما یک روز را روز خورشید بدانیم حال آنکه هرروز روزخورشید و هرروز روز نور است.در چنین روزی برخود فرض دانستم که با نوشتن این وبلاگ ادای دینی کرده باشم به همه معلمان این دیار که با چراغ علم و دانش جان همه انسان ها را از جهل وتاریکی نجات می دهند.معلمان این فرمانروایان بی رقیب قلبها که خنگ سرکش تاریخ را در زیر ران دارند وزمام آنرا در دست فرازندگان کاخ دانش اند که با نستوهی و استواری قامت افراشته و خود را برای پیکاری بی امان با سپاه اهریمن جهل و نادانی رویا رو می کنند.اکنون جا دارد برای قدرشناسی از این انسانهای خودجوش که نام خود را در گمنامی و بی نامی می جویند تقدیر به عمل آید،به او دست مریزاد گفته شود و در کانون توجه قرار گیرد.از آنجا که معلم جا پای انبیا دارد وظیفه او نیز خطیر و مسئولیت او بس سنگین است.چه سخنی از این بالاتر که :انّی بعثت معلما »من معلم بر انگیخته شدم.حال ببینیم مسئولیت انبیا چه بوده است.و معلم چه پایگاهی و چایگاهی دارد که سرور موجودات ومفخر کاینات خود را معلم می داند و می فرماید من به این افتخار می کنم که معلم بر انگیخته شدم.اگر تاریخ بشریت را ورق بزنیم و با چشمان باز و حقیقت بین بنگریم هیچ گروهی و قشری را نمی بینیم که به اندازه معلمین دردشناس با سختی ها و دشواریها روبرو باشند ولذا از آنجا که با سختی ها و دشواریهای زندگی وانسان سازی خو کرده اند ؛آماده تحمل هرگونه سختی و بلا و رنج و عنایند.گوئی آفریدگار جمال و جلال آنگاه که بر سر ذوق بوده اورا آفریده و به کمال و جمال آراسته؛همانند تک درختی که گشن و سر فراز است و بارور و سایه گستر.همچون تک درختان کویری که در کویر می رویند تا رهگذران و خستگان در سایه سارشان بیارمند و رفع خستگی کنند و از میوه شان کام جانشان را شیرین گردانند.بنا بر این آن ملتی که می خواهد سرفراز باشد و از آسیب دهر مصون ؛باید معلمانی سخت کوش وتلاشگر داشته باشد.همان طوری که معلم می کوشد به کمترین واندکترین در آمد قانع باشد و برای بر افراشتن کاخ دانش از هیچ گونه تلاش باز نه ایستد دولت و ملت نیز باید تلاش کنند قدر اورا بدانند و بر صدر بنشانند.خوشا به حال دولت و ملتی که شأن عالمان و معلمان خودرا پاس بدارند و از هرگونه بی حرمتی و استخفاف وتحقیر او بپرهیزند.و بدا به حال دولت و ملتی که قدر علمای خود را نشناسند و عالمان خود را به بهای اندک بفروشند و به نخبه کشی بپردازند.در میان ملت ها می توان ملت ها وحکومت هایی را سراغ گرفت که هنوز از عهد قرون وسطائی عبور نکرده اند.امروز اگر دربسیاری جاها می بینیم که شعله جنگ بیداد می کند و هرشب بسیاری از مردم ستم دیده اعم از کودکان و زنان با شکمی گرسنه می خوابند اما تعدادی دیگر از پرخوری شکمشان آماس کرده و هرروز غذای انسانهای بی شماری را اسراف و تبذیر می کنند و به دور می ریزند چه امیدی می توان به فردا داشت .مگر اینکه معلمان در اقصی نقاط جهان با روشنگری بارقه امید به فردا را دردل بیچارگان روشن نمایند و به زندگی انسان گرمی و حیات ببخشند.وقتی تاریخ زندگی انسان را مرور می کنیم اورا در حل بسیاری از مشکالت و دشواریهای زندگی توانا می بینیم.آنچنان توانایی که هر مانعی را که در مسیر تکامل او قرار بگیرد از میان بردارد.دور نمای تاریخ زندگانی او را آفریده ای توانمندو توانگر نشان می دهد و در این دور نماست که می بینیماز دیر باز ،هیچ اقیانوسی هرچند پهناور،و هیچ کوه و قله بلندی هرچند مرتفع،و هیچ افقی هرچند دور دست ،هرگز برای آدمی،غیر قابل عبور و غیر قابل صعودو غیر قابل دستیابی نبوده است و شاید به همین سبب بوده است که مولوی در مثنوی می گوید:
آدمی بسرشته از یک مشت گل برگذشت از چرخ واز کوکب به دل
آدمی برقدر یک طشت خمیر برفزود از آسمان و از اثیر
غرق دریاییم گرچه قطره ایم جملگی شمسیم گرچه ذره ایم
رسالت معلم:
چنانکه گفته شد رسالت معلمی کمتر از رسالت انبیا و اولیای الهی نیست؛اما نخستین رسالت او تزریق خود آگاهی به اجتماع است. معلم خود آگاه است و دشمن جهل و ستم.معلم عاشق است و چون عاشق است شجاع هم هست .چرا که همه عاشقان شجاعند.به گفته حافظ
عاشق شو ارنه آخر کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی.
معلمان عاشقان و قهرمانانی هستندکه تاج کرمنا را چون مدالی گرانبها از گردنشان آویخته اند.مطهری خود یکی از این عاشقان و قهرمانان فکری بود که در خرافه زدایی و روشنگری و در حرکت وحیات بخشی بی نظیر بود.او همواره خداوند را در نورها وروشنائی ها جستجو می کرد نه در تاریکی ها و نقاط مبهم گیتی.مطهری هم درد شناس بود و هم درد مند.یکی از دغدغه های مطهری این بود که قرآن و نهج البلاغه مهجور مانده است .همان دغدغه ای را که اندیشمند توانا واسطوره بیداری شریعتی داشت. این معلمین و تمامی معلمان تاریخ بشری خصیصه اصلی شان دردمندی ودردشناسی است.شریعتی می گفت نسل جوان ما هر رمانی ویا داستان اعم از اروتی ویاجنایی از هر نویسنده ای در غرب را می تواند در دسترس داشته باشد ،اما یک ترجمه نهج البلاغه که با زبان ساده با نسل جوان گفتگو کند وجود ندارد.(البته در زمان شریعتی الان چندین ترجمه خوب از نهج البلاغه و قرآن در دست داریم)و اکنون تو ای معلم ای اسطوره بیداری و آگاهی که در چشمان تو خورشیدها درخشان است ؛اکنون همه امیدها به توست.همه امید جوان وآینده جوان در دست توست.تو باید مقام و موقعیت خود را بشناسی ،و آینده تاریخ را تو رقم بزنی..مقام و موقعیتی که به دیگران دست نخواهد داد .چه حماسه ای از ظلمت شکنی بالاتر که تو در قله آن ایستاده ای.
معلم و استحمار ستیزی
معلم قلب تپنده و چشمان بیدار اجتماع است.از آنجا که بیدار است ،بیدار گر نیز هست و به همین جهت است که در طول تاریخ بشری همه ستمگران و مستکبران از او در هراس بوده اند.معلمانی چون ابوذر،سلمان ،خیام ،بوعلی سینا ،باباطاهر عریان ،امام محمد غزالی و اقبال لاهوری،فانون و امه سه زر از معلمان و مربیانی بوده اند که آسایش خود را در آسایش خلق می جسته اند.معلمان تا آنجایی که آثارشان نشان می دهد،در مقام شناختن و شناساندن گستاخ و دلیرند.واز پذیرفتن هرگونه ذلت و خواری برای خود وتیره وتبار خود اجتناب می ورزند.و به حکم قالو بلی خود را عبد راستین آفریدگار هستی بخش می دانند و تنها طوق بندگی اورا در گردن دارند.زندگی را چیزی جز عقیده و جهاد نمی دانند.که :انّما لحیاه عقیده وجهاد.امام حسین (ع)این سرور وسالار آزادگان ،که نمونه ای از معلمان سرفراز تاریخ است می فرمود :من مفسد نیستم،من برای احیای دین جدم و برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده ام.و با الهام از روایات گهر بار برای اینکه جامعه خفته در جهل و تاریکی را بیدار کند گاهی یک تنه و تنها بر دل تاریکی ها می زد تا صلح و دوستی و سعادت را نصیب انسان کند.
شهید چمران از نمونه های والای معلمی
یکی از معلمان نمونه این دیار که جان بر سر عقیده خود نهاد و عاشقانه گرد طواف حرم گردید ومحرم یار شد و معشوق خود را در آغوش گرفت و خود سوخت تا دیگران بی هیچ منتی از نور او استفاده کنند و زندگی خود را نورانی کنند شهید مصطفی چمران بود.اخلاص چمران در میان مصلحان اندیشه اسلامی بی نظیر است.او در مناجات عارفانه ای به امام حسین (ع)اینگونه خطاب می کند:ای حسین ،ای شهید بزرگ،آمده ام تا با تو رازو نیاز کنم.دل پر درد خود رابه سوی تو بگشایم.از انقلابیون دروغین گریخته ام.از تجار ماده پرست که به اسلحه انقلاب مسلح شده اند بیزارم.از کسانی که با خون شهیدان تجارت می کنند متنفرم.از این ماکیاول صفتانی که به هیچ ارزش انسانی پای بند نیستندو همه چیز مردم را،حیات وهستی وشرف خلق را و حتی نام مقدس انقلاب را ،فدای مصالح شخصی و اغراض پست مادی خود می کنندگریزانم...
بنابراین نخستین خصیصه معلمین دردمندی ودرد شناسی وگرهگشایی کردن از کار فروبسته خلق است و این موهبتی است که آن را به همگان نداده اند.چرا که کسان بسیاری درجامعه ما بوده اند و هنوز هم هستند که داعیه روشنفکری و عالم بودن وجامعه شناس بودن در سر داشته اند ؛اما آنچه در آنها نیست و نبود واز آنها دیده نشد دردمندی ودردشناسی است.
پارادوکسی به نام معلم
کلمات کلیدی: 12اردیبهشت،روز معلم،مطهری،شریعتی،پارسی بلاگ
مدتی بود که علی رغم مشغله های ذهنی فراوان می خواستم ترجمه وتفسیر سوره فاتحه را آغاز کنم ،فرصت دست نمی داد و شاید هم برخود نمی توانستم اجازه دهم که موضوعی با این عظمت رابه دلیل بضاعت مزجاه ترجمه و تفسیر نمایم.اما چه می توان کرد وقتی خداوند خود انسان را خلیفه خود در زمین قرار داده است از سخن خدا انرژی گرفتم تا آنچه در توش و توان دارم به کاربندم و با توجه به تفاسیر موجود از قدیم و جدید با رویکردی به علوم جدید این سوره کوچک با محتوایی بسیار عظیم را به طیف خوانندگان خوداهدا نمایم.این بحث من که مقارن با بعثت وبرانگیختگی پیامبر عظیم الشأن اسلام است قوت قلب دیگری است که این خودجوشی رادر من تقویت می کند. ابتدا می خواستم درباره فلسفه نماز صحبت کنم و مطلب بنویسم ولیکن چون دیدم خواهی نخواهی در تفسیر مانحن فیه از نماز ،آثار و فواید آن سخن گفته خواهد شد ،صواب را در این دیدم که درحد توان خود درباره دعا ونیایش که از ضروریات زندگی هر انسان است مثل نفس کشیدن و غذا خوردن ؛سخن به میان آورم و در این راه از انفاس قدسی پیامبر عظیم الشأن کمک می خواهم و حافظانه می گویم:
همتی بدرقه راه کن ای طایر قدس که دراز است ره مقصد ومن نوسفرم
فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون الاحسنه مژده ده بندگانی را که به سخنان گوش فرا می دهند وازبهترینشان پیروی می کنند.
کلمات کلیدی:
در تحلیل تاریخ گفته شده است که:گذشته چراغ راه آینده است .بدون مطالعه و مرور گذشته نمی توان آینده خود را ترسیم نمود و اگر انسان نتواند آینده نگری کند با شکست مواجه می گردد و برای استحکام مواضع انسان ناچار از آینده نگری می باشد اما برای چنین کاری ناچاریم که گذشته خود را مرور کنیم و کتاب تاریخ را ورق بزنیم.قرن بیستم ضمن اینکه قرن تکنولوژی و صنعت و فناوری وماشین وعصر سیانتیسم است در عین حال قرن چالش ها و جنگ ها و نا امنی ها و مسائلی از این قبیل است که در طی این وبلاگ بر آنیم تا این عصر چالش بر انگیز را واکاوی نمائیم.ازپنجاه شصت سال پیش یعنی هنوز نیمه دوم قرن بیستم آغاز نگردیده بودکه در برخی از کشورهایآمریکای شمالیو اروپا و ژاپن تحقیقات مربوط به آینده شروع شد ورو به پیشرفت گذاشت.البته در گذشته های نه چندان دور متفکران و نویسندگان مشهوری چون ژول ورن وآلدوس هاکسلیْاولی در فرانسه ودومی در انگلستان با نوشتن داستانهای تخیلی درباره آینده دور خشت بنای چنین اندیشه ای را پایه گذاری کرده بودند. حتی مورخان و دانشمندانی چون اشپنگلر و توین بی و جامعه شناسانی چونسوروکین به دنبال تحقیقات تاریخی خود درباره تحولات جوامع بشری مراحلی در آینده نگری را پیش بینی کرده بودند.اما مراد ما از مطرح کردن بحث آینده نگری از لونی دیگر است گرچه همان دیدگاهها نیز در تبیین نظرگاههای ما موثر خواهد بود .چه می توان کرد .علم همین است .کسی ایده ای را مطرح می کند وخشت بنای اندیشه ای را پی می ریزد وبه تعبیر مولوی مشغول جو کندن می گردد تا قرن های آینده را سیراب کند.
هین بگو که ناطقه جو می کند تا که بعد قرن ما آبی رسد
گرچه هرقرنی سخن آری بود لیک گفت سالفان یاری بود
این نکته برای کسانی که درباره جهان سوم یعنی کشورهای توسعه نیافته یا کمتر توسعه یافته مطالعاتی دارند مثل روز روشن است که ما جهان سومی ها از استعمار استعمارگران آسیب بسیاری دیده ایم پس یک هدف ما از پیش کشیدن بحث آینده نگری و رو به آینده داشتن جبران این عقب ماندگی های گذشته مان خواهد بود در رویکردهای مختلف اعم از فرهنگی و اقتصادی وسیاسی و...در این راستا و در یک خیزش همگانی اساس تفکر و تمرکز ما روی رویکرد فرهنگی بیشتر متمرکز خواهد گردید تا رویکردهای دیگر.چرا که در مطالعه تاریخ فرهنگها و تمدن ها هیچ وابستگی چون وابستگی فرهنگی خطرناک نبوده است.گرچه سیاست های اقتصادی و اندیشه های سیاسی هم مهم است اما نه به اندازه سیاست های فرهنگی.
کلمات کلیدی:
یا مقلب القلوب والابصار /یا مدبر الیل والنهار /یا محول الحول والاحوال/حول حالنا الی احسن الحال
ای دگرگون کننده قلبها وچشمها/ای گردانند شب و روز و ای دگر گون کننده حالها/حال ما را به بهترین حالها تبدیل کن
به حکم کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیه و همزمان باسالروز ملی شدن صنعت نفت که یکی از روزهای تاریخی و به یاد ماندنی تاریخ ملت ایران است جای آن دارد که سال جدید را پیشاپیش برهمه پابرهنگان وگرسنگان که در سفره خود نانی ندارند تا شکم فرزندان خود را سیر نمایند تبریک بگوییم.و به روشنفکر مسئول پیام دهیم که به حکم وجدان اخلاقی وظیفه دارد که در بهبود حال ملت خود تلاش نماید .وبه بانگ بلند فریاد برآوریم وبگوییم که بدا به حال کسانی که از نعمت ها و ثروت های این مردم ارتزاق می نمایند و همینکه به مقام و منصبی می رسند و از پلکان رفاه بالا می خزندبه مردم پشت می کنند.وچه سعادتمند ونیک اخترند همه کسان مخصوصا همه عالمان و روشنفکرانی که سرنوشت خود را با سرنوشت مردم ستمدیده گره می زنند و سود و زیان خود را در سود و زیان آنان می دانند.چنین کسانی رستگاران دوعالمند.وحاشا که بازبان الکن وقاصر بتوان وصف آنان را برزبان آورد.اینان باده نوشان زمزم هدایت در کویر ظلمتند.همان به که شرح اوصاف آنان را از آفریدگار شنید که بر دل پیامبر رحمت و مهربانی فرو فرستاد و فرمود:یا لیتنی کنت معکم فأفوز فوزا عظیا.فوز عظیم گوارایتان باد ای فائزین که چه عاشقانه و مشتاقانه هر گونه رنج و عنا و محنت و بلا را چون بلی گویان الست با سرمستی به جان پذیرفتیدولبیک گویان فارغ از هرگونه سود و زیان فرهنگ ایثار و فداکاری و مقدم داشتن دیگران بر خود را آموختید.شما با عمل نه با زبان آموختید و یاد دادید که اسارت خود را بر آزادی دیگران ترجیح دهید. و چه نیک فرمود امام فرخنده کیشان مولا امیر المومنین این پارسای شب و شیر روز که فرمود:کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا.دشمن ستمگر باش و یار ستمدیده.باید همه آزادگان و همه روشنفکران که احساس مسئولیت می کنند ومعاششان از این آب و خاک تأمین می گردد در اهتزاز بیرق عدالت کوشا باشند .عدالت کلمه ای که اساس حکومت های مردم سالار بر آن استوار است .که الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم.که دین و حکومت با کفر برپای می ماند اما با ظلم هرگز برپای نمی ماند.به شهیدان اندیشه و قلم درود می فرستم که در سیاهترین و تاریکترین دورانها مشعل هدایت افروختند تا کشتی فرو رفته در گردابها را به ساحل نجات برسانند. درسال نود وپنج با تلخکامی هایی چند روبرو بوده ایم که خود را از اشاره بدان ناگزیر می بینم .یکی از این تلخکامی ها آتش گرفتن و فرو ریختن ساختمان عظیم الجثه تجاری پلاسکو در قلب پایتخت بود که علاوه بر خسارات مالی معتنابه خسارات جانی فراوانی را نیز در پی داشت که از این میان منجر به شهادت تنی چند از آتش نشانان گردید و جا دارد به این دلیر مردان و غیور مردان که جهت اطفاء حریق از شعله های سرکش آتش نهراسیدند و آنچه در توش و توان داشتند در طبق اخلاص نهادند درود بفرستیم و از خدای منان برای باز ماندگان آنان صبری جمیل و اجری جزیل طلب کنیم.تلخکامی دیگر قلم بدستان و نویسندگان و عالمان و دانشمندان که آبروی ملت هایند و سنگینی بار امانت بردوش وفروزان نگهداشتن جراغ امانت برعهده آنان است به لحاظ مادی وضعیت مناسبی ندارند و به همین لحاظ نمی توانند افکار و آثار خود را نشر دهند وبه بهای تعامل فرهنگی بیفزایند.به فرموده شیخ سعدی افصح المتکلمین:خلاف رأی صواب است و نقض رأی اولی الالباب ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام.عالمان و دانشمندان و روشنفکران و نوابغی که اگر پرتو انوار یافته های خودرا بپاشند و پرتو افشانی کنند جهانی را به رشک وا می دارند وبا نیش قلم خود دنیا را به حرکت در می آورند.
راز بگشا ای علی مرتضی ای پس از سوء القضا حسن القضا
ماه بی گفتن چو باشد رهنما چون بگوید شد ضیا اندر ضیا
سخنی چند با دیگر ملت های جهان
اکنون که به تحویل سال جدید ما ایرانیان ساعاتی بیش باقی نمانده است وظیفه خود می دانم که به حکم وظیفه انسانی و شهروند جهانی به همه علما ودانشمندان وهمه کسانی که مورد ستم قرار گرفته اند تبریک بگویم. برجهانیان پوشیده نیست که پس از دو جنگ جهانی که خرابیها و خسارات مالی و جانی بیشماری برجای گذاشت هنوز هم تنور جنگ هفتاد و دو ملت گرم است.که اگر با تدابیر خاص و مدیریت های ویزه مهار نگردد شعله های سرکش آن دامان انسانهای بیگناه را نیز خواهد گرفت و همگان در آتش بیداد خواهند سوخت.در نزد ما ایرانیان چند عید مهم وجود دارد که ضرورت دارد درباره آنها هرچند مختصر سخن به میان آید که مهم است و ضرورت دارد نسل حاضر با این اعیاد آشنا گردند تا بر بخشی از هویت ملی وتاریخی و مذهبی خود آشنا گردند.در زیر به برخی از آن اعیاد به اختصار اشاره می گردد..یکی از انها عید اضحی(قربان)است و دوم عید روزه گشایی یا فطرواعیاد دیگر عبارتند از عید مبعث(برانگیختگی)یعنی عید اعلام مأموریت رسالت از جانب رسول خدا محمد مصطفی ص که در بیست وهفتمین روز از هفتمین ماه رجب اسلامی برپا داشته می شود وعید دیگر عید اعلام جانشینی داماد و پسر عم پیغمبر امام علی ابن ابی طالب که در محلی به نام غدیر خم بین مکه و مدینه در بازگشت از آخرین سفر حج به وسیله رسول خدااعلام شد.این اعیاد که از آنها سخن به میان آمد اعیاد مذهبی مسلمانان است که قداست خاص خودشان را دارند.
اما عید در مفهوم کامل آن که همه مردم کشور اعم از مسلمان و غیر مسلمان در آن حضور دارند و شرکت می نمایند و آمدن اورا پس از سپری شدن یک سال انتظار می کشند و آمدنش فرخنده است وموجب تمتع والتذاذ عمومی تمام ایرانیان عالم عید نوروز است.این همان عیدی است که درسال 1388برابر با 2010 میلادی ازسوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامه ای روز 21مارس برابر با1فروردین تحت عنوان فرهنگ صلح تصویب گردید و به رسمیت شناخته شد.این عید به عید نوروز معروف است.این عید نوروز اول سال شمسی که با اولین روز بهار آغاز می شود وطولانی ترین و پر معنی ترین تشریفات راهم متضمن است تمام ایرانیان با هرعقیده دینی وبدون توجه به زبان و نژادو مسکن آنها هرجا باشند در اجرای مراسم آن شوق و هیجان وعلاقه یی واحد و مشابه نشان می دهند.در طی این بزرگترین عید عمومی یا ملی ایران است که شورو شوق عمومی به اوج می رسد ومراسم و آداب آن که تقریبا طولانی ْپیچیده و شادمانه استدر مدت دوهفته ییبه زندگی عمومی وتکراری هیجانی تازه و معنایی رمزی می بخشد. در این وبلاگ به برخی از این معناهای رمزی اشاره می کنیم.گرچه نوروز تکراری است و هرسال این جشن ملی تکرار می گردد و در علم وادب تکرار ملال آور است وبیهوده و عقل تکرار رانمی پسندد ْاما احساس تکرار را دوست داردْطبیعت تکرار را دوست داردو جامعه به تکرار نیاز مند است.احساس با تکرار جان می گیردو نوروز داستان زیبایی است که درآن طبیعت ْاحساس و جامعه هر سه دست اندر کارند.قرن های درازی است که نوروز بر همه جشن های جهان طنازی می کند ْوفخر می فروشد ازآن روست که یک قرارداد مصنوعی اجتماعی ویا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست بلکه جشن جهان است که خبر از زایش و تولد دوباره بهار می دهد.
البته ما ایرانیان غیر از جشن نوروز جشنهای دیگری نیز داشته ایم که هم مثل نوروز از کهنترین ایام برای برپایی آنها مردم ما علاقه و شورو شوقی نشان می داده اندمع الوصف در دوره اسلامی هیچ یک از آنهاشهرت و رواج مستمر و بردوام نداشته اند.یکی از این جشن ها جشن پاییزی مهرگان بوده است که مربوط به آغاز سال کشاورزی بوده است که ظاهرا بعضی از محققان بدون هرگونه استناد و دلیل و برهان قانع کننده ای خواسته اند آن را منشأ جشن پوریم یهود بپندارند.(زرین کوب??ًًٌَُُُْ؛نقش برآب؛439)همچنین یک جشن تابستانی (=تیرگان)داشته ایم که به جشن آب پاشی معروف بوده است و یک جشن زمستانی به نام جشن آتش (=سده) که با وجود آنکه در دوره اسلامی هم احیانا به وسیله بعضی طبقات-ازجمله پادشاهان-احیا می شده است ولیکن درتمام دوره طولانی بعد از اسلام جنبه عمومی پیدا نکرده است و می توان بر آن باور بود که بعضی جزئیات آنها در مراسم نوروز جذب وادغام شده است وخردک خردک در شمار سنت های نوروز در آمده است.
کلمات کلیدی: