دفتر نشر وحفظ آثار امین اله بخشی مشکول پیشا پیش عید سعید فطر را بر همه هم وطنان عزیز تبریک گفته و مراتب همدردی خود را با فقرا وگرسنگان اجتماع که آهی در بساط ندارند وپیش اهل و عیال خود شرمنده اند اعلام داشته وتنفر وانزجار خود را از کسانی که شکمشان در اثر پر خوری واسراف آماس کرده وغذای هزاران انسان گرسنه را به دور می ریزند ویا طعمه سگهای دست آموز خود می کنند تافرزندانشان با آنها بازی کنند ابراز می نماید.من در آستانه عید فطر که یکی از بزرگترین اعیاد اسلامی است برای همه افراد فرو دست اجتماع که تعدادشان نیز بی شمار است ودر زیر خط فقر زندگی می کنند وبرای جوانانی که بیکارند وبه همین جهت بسیاری از آنان در اثر جهل و نا آگاهی قربانی بیماری ها ی قرن از قبیل اعتیاد گردیده اند ،آرزوی بهروزی و نیک بختی دارم و از مسئولان مصرانه تقاضا و درخواست دارم که نگذارند بیش از این جوانان در ورطه بیکاری وبی هدفی بغلطند.من منابع کشور ایران را به خوبی می شناسم. ایران سرزمین طلا هاست کشوری که سرزمین طلاست ، اگر درست مدیریت گردد می توان خیابانهای آن را نیز با طلا سنگ فرش نمود.ولی افسوس کشوری با این همه منابع و ثروت و نیروهای مستعد و جوان چنین دردام بیکاری و گرسنگی فرو افتاده اند و گوش شنوائی هم نیست به اینهمه ناله های محرومان گوش فرا دهد.آی آدم ها که در ساحل نشسته شادو خندانید،اینهمه بی مبالاتی نسبت به سرنوشت جوانان خطر آفرین است.اگر اسلام دین جوانان است و آینده نیز از آن جوانان است اینهمه بی توجهی نسبت به آنان چه توجیهی دارد.پس بهتر است تا دیر نشده به خود آییم ودریک رفرم و اصلاح انقلابی دست به سوی جوانان دراز کنیم و بیش از این ناظر سردرگمی ،بیکاری و ناامیدی آنان نباشیم .برای آنان از انبوه امکانات این کشور با سرمایه ای کرامند کار آفرینی کنیم و اشتغال زایی.مگر مولا علی (ع)-کسی که از شمشیرش مرگ می بارید و از زبانش وحی_نفرمود ومارا به عبرت دعوت نکرد که پسرکم:از فقر به خدا پناه جوی که فقر ناقص کننده عقل دین است و دهشت زای عقل.و مگر نفرمود :که چون فقر از دری وارد شود ؛ایمان از در دیگر بیرون می رود.درود بر او که چه مرد بزرگی بود.اوکه در مزرعه خود همانند یک کارگر بیل و کلنگ به دست می گرفت.ودر منبر خطابه و سخنوری فصیح ترین وبلیغترین فرد زمان خود بود.و به هنگام سختی وغزا همانند یک سرباز لباس رزم به تن می کرد و سر خود را به خدا می سپرد.ودر مسند قضاوت اندازه سر موئی از عدالت تجاوز نمی کرد.ما وارث چنین امامی هستیم.حضرت پیامبر (ص)که اسوه والگوی جامعه اسلامی است همیشه نگران جوانان ،زنان و کودکان بوده است و این سه گروه در گفتمان او جایگاه خاصی داشته است.یکی از فضیلت های پیامبر عظیم الشان دغدغه علم آموزی و زنده نگه داشتن حلقه های آموزش بوده است.آموزش را در هر زمینه ای که می دیده خوب تشخیص می داده ولو اینکه آموزش از غیر مسلمان باشد.و می فرمود حکمت گم شده مومن است و آن را هر جا که یافت فرا گیرد.منقول است که روزی وارد مسجدی گردید و دو جوانانی را مشاهده کرد که به دو گروه تقسیم شده اند .گروهی علم می آموزند و گروهی به عبادت مشغولند.وفرمود من از این دوگروه به آنانی می پیوندم که علم می آموزند و دانش فرا می گیرند.وچنان به علم آموزی جوانان امیدوار بود که با صراحت تمام می فرمود :جوانان قله های علم را فتح خواهند کرد ولو اینکه در ثریا باشد.آقایون !علمای اعلام!و حضرات عظام!من با دیدن مشکلات جوانان و جامعه در رنجم و احساس مسئولیت می کنم.من کسی هستم که فقر را لمس کرده ام .من انسان بیدرد نیستم.من درد همنوعان خود را نیز خوب می شناسم.من سخنگوی راستین خلقم.من کسی هستم که صرفا به دلیل همدردی با بیچارگان و ضعفا و فقرا در شادترین لحظه های زندگیم می توانستم شادمانه زندگی کنم ،اما این کار رانکرده ام.سخن من این است که جوانان را دردریای مشکلات رها کردن و چاره ای برای آنان نیندیشیدن کاری درست نیست.اگر همگان به یک کشتی سواریم و اگر گر شرط بود که مست گیرند پس باید در شهر هر آنکه هست گیرند.اینهمه شکاف و فاصله طبقاتی چرا؟به قول بابا طاهرعریان آن شاعر آزاده:
اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چون است وآن چون
یکی را داده ای صد ناز و نعمت یکی را قرص جو آلوده در خون
ویا به قول حافظ شاعر همه دورانها:
این چه استغنا ست یارب وین چه قادر حکمت است کاین همه زخم نهان هست ومجال آه نیست
صاحب دیوان ما گویی نمی داند حساب کاندرین طغرا نشان حسبه لله نیست
(حافظ جاوید،96:1378)
کلمات کلیدی: