سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] بسا کسى که با نعمتى که بدو دهند . به دام افتد ، و با پرده‏اى که بر گناه او پوشند فریفته گردد ، و با سخن نیک که در باره‏اش گویند آزموده شود ، و خدا هیچ کس را به چیزى نیازمود چون مهلتى که بدو عطا فرمود . [نهج البلاغه]
تحقیق در ادبیات و رویکرد های آن از عصر افلاطون تا روزگار ما
پیوندها

تشبیه واستعاره اصلی ترین ابزاراز ابزارهای هماننده سازی ومحاکات 

گفتیم که یکی از معانی محاکات شبیه سازی وتصویر آفرینی است.شاعران و نویسندگان با استفاده از این عناصر سخن خود را مایه ور  و خیال انگیز می کنند.و از آنجا که گفتیم به زعم ارسطو محاکات وتقلید کپی برداری صرف از اشیا وطبیعت نیست ،بلکه تصرف ذهنی هنرمندانه در جهان اشیا و طبیعت است .انتقال جهان است به واژگان.پس همانطوری که نقاشان با رنگها و موسیقیدانان با نتها وآواها می خواهند به بیان ما فی الضمیربپردازند ،شاعران با کلمه و کلام و سخن می خواهند  جهان خود را تصویر کنند.جهانی که به تعبیر ریکور،(فیلسوف و ادیب فرانسوی1913)به جهان خیالی موسوم است.(Mundus Imaginalis)جهانی که هر فرد آن را در ذهن خود می سازد و دنیای پنداشته اثر هنری منطبق با آن است.(رک.به :ساختار و تاویل متن،ص635)اما این جهان ،جهان حقیقی نیست،یعنی نه زمان مطرح شده ،زمان حقیقی است و نه مکان مطرح شده مکان حقیقی است بلکه جنبه حقیقت نمایی دارد.چیزی که از آن به راست نمایی (verisimilitude)تعبیر می شود.دکتر بهرام مقدادی در کتاب کیمیای سخن ص43به بعد می نویسد:"سخنان ارسطو مارا به نظریه "راست نمایی" در ادبیات جدید رهنمون می کند،یعنی به کیفیتی در یک اثر ادبی که کارهای اشخاص و قهرمانان مثلا رمانی رابرای آفرینش"نمایشی"از واقعیت ،در نظر خواننده،به اندازه کافی"باور کردنی"جلوه دهد.مثلا کاری که کافکا در مسخ کرده است.در عالم واقع هیچگاه انسانی به سوسک مبدل نمی شود ولی کافکا با استفاده از شگرد "راست نمایی"،این پدیده را قابل قبول جلوه می دهد."

استاد سخن دکتر شمیسا که این حقیر نیز در دهه 60 13 یک چند افتخار شاگردی آن بزرگوار را داشته است  و از خوان بی دریغش بهره ها برده است در کتاب مستطاب نقد ادبی،ص60به بعد می نویسد:بحثVerisimilitudeمربوط به همین محاکات است.اصل این واژه VeriSimillisاست به معنی مثل حقیقت،شبیه به واقع و گاهی به آنResemblanceهم می گویند که به معنی شباهت وتطابق است.در تعبیر این اصطلاح ارسطویی مطالب مختلفی را می توان مطرح کرد،اما لب مطلب این است که اثر هنری اصل خود یعنی چیزی را که محاکات کرده است به یاد می آورد بین آن دو شباهت است ولذا اثر هنری با همه تصرفات هنرمند حقیقت را می نمایاند.نکته در دو چیز است:در تصرف هنرمند و در زبان(بحث در ادبیات است).به لحاظ زبان باید دقت داشت که زبان یعنی گذشته،سنت و آنچه بود(نه آنچه هست)و هر روایت زبانی،آنچه بودو گذشته را به آنچه هست و حال تبدیل می کند،اما بین این بود و هست ارتباطی است.شهر ری ،رود سورن در بوف کور یاد آور شهر ری و چشمه علی است اما آن نیست.شیرازی که در شعر سعدی و حافظ است نه تنها شیراز امروزی نیست دقیقا شیراز قرن هفتم و هشتم هم نیست،شیراز شعر سعدی و حافظ است .محاکات باعث حقیقت نما یی می شود ،خود حقیقت بیرون از متن ادبی است.مجتبی مینوی به هدایت ایراد می کند که با توجه به زمان رمان بوف کور ،تریاک کشیدن نباید مطرح می شد.هدایت به او جواب می دهدکه این زمان ،زمان حقیقی نیست،فانتزی است،هیچ کدام به بحث محاکات توجه ندارند.آری زمان بوف کور فقط و فقط یاد آور یک زمان تاریخی است.پل ریکور ،دوبلین یولیسیس جیمز جویس رامثال می زند که با آن همه دقت در توصیف فقط دوبلین رمان است نه دوبلین حقیقی.....زمان و مکان داستان را داستان خودش به وجود می آورد و این زمان و مکان به هر حال ما رابه یاد یک زمان و مکان دیگر می اندازد."آنگاه از رشت و شیرازی که در داستانهایش سخن به میان امده است چنین تفسیری دارد:"رشت و شیراز در داستانهای من یک Mundus Imaginalis(جهان خیال )است،رشت و شیرازی است که فقط من دیده ام نه هیچ کس دیگر و ممکن است با رشت و شیرازی که دیگران دیده اند شباهت هایی هم داشته باشد."اما نکته باریکتر از مو اینجاست که این همانند سازی و آفریدن مدینه فاضله و آرمانشهر خیالی چگونه صورت می گیرد؟پاسخ این است.به یاری "زبان"یعنی زبان ادبی نه زبان عادی و روز مره و نه زبان علمی و تاریخی.یکی از مهمترین رویکردهای ادبیات رویکرد علم بیان است.که در تعریف آن گفته اند :"ادای معنای واحد به طرق مختلف است "که در کتب سنتی به آن اشاره شده است که صائب بر اساس آن می گفت :

یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت     در بند آن مباش که مضمون نمانده است

پس زبان ادبی که در علم بیان مطرح می شود همان توضیح نظریه محاکات است.و در آن به ما می آموزند که کلمات و واژگان در معنای حقیقی و اصلی خود به کار نمی روند.ما آدمیان و مردمان عادی با زبان عادی و روزمره و هر روزینه با همدیگر ایجاد ارتباط می کنیم .می گوییم،صبح شد ،خورشید طلوع کرد ، پیر شدم،موهای سرم سفید شد ،فلزات در صد درجه حرارت منبسط می شوند وهزاران جمله دیگر از این دست که قابل صدق و کذبند و در مقابل تعداد دیگری از انسانها هستند که جهان را جور دیگری می بینند ،هرچیز را به گونه ای دیگر نامگذاری می کنند خلاصه زبانشان با زبان ما فرق دارد .میان ماه من تا ماه گردون     تفاوت از زمین تا آسمان است

آنها سخن نمی گویند ،خاموشی هم نمی گزینند،حدیث آنان حدیث دیگری است ،آنان می خواهند بنیاد کلام را بر اندازند.گویی زبان پریشانی هستند که به زبان پریشی دچار شده اند ،زبانشان ،زبان رمزگان است،مخاطب در دریافت پیام آنها دچار اشکال می گردد زیرا:"اینان جهان را وارونه ومغشوش می بینند.اسمها را عوضی می گویند و واژه ها را غلط استعمال می کنند.(مثلا)آن پیر مرد خراسانی عقیده دارد که کوهی است که بر سرش برف نشسته است.                                     (پر از برف شد کوهسار سیاه   همی لشکر از شاه بیند گناه ،فردوسی)                                     آن یکی خودش را یک درخت خمیده پر از شکوفه های سفید می داند.(سپید شد چو درخت شکوفه دار سرم   از این درخت همین میوه غم است برم ،جامی)

چه توهمات غریبی،یکی از آنها نرگس های بیشماری رامشاهده کرده است که از آسمان فرو می ریخته اند و بعد از آن گل زرد بزرگی در آسمان شکفته است و دیگری وقوع یک حادثه عجیب رادر آسمان تایید کرده و اظهار داشته است که در تمام طول شب شاهد بوده است که انبوهی از دندانها به زمین ریخته است.

خلاصه اینکه تماس ذهنی با آنان به این سادگی ها ممکن نیست و گاهی بدون رمز گشایی اصلا غیر ممکن است .برخی از آنان در آسمان طاووسی دیده اند که بالهایش از آتش بوده است و برخی اظهار می دارند که شب در اتاقشان ماه و ستاره بوده است.(رک:ماه در پرونده،استاد دکتر شمیسا،تهران،فردوس،چ اول،1378 ص12به بعد ).برای روشن شدن معنی در اینجا اشاره به نظریه ارتباط رومن یاکوبسن Communicative TheoryیاInformation Theoryسخت مناسب می نماید.در هر ارتباط زبانی شش عامل نقش دارد.      :پیام(Message)از سوی فرستنده(گوینده)بهگیرنده(خواننده،شنونده)فرستاده می شود.در هر ارتباط موفق سه عامل دیگر هم نقش عمده و اساسی دارد:تماس،کد(Code)و زمینه.مثلا اگر همین نوشته را در نظر بگیریم :که من مولف آنم ،فرستنده پیامم.و شما که خواننده آن هستید گیرنده پیامید.پیام معنا ومضامین این کتاب است که می فهمید.

وسیله تماس در اینجا:مطالعه این متن چاپی است که در اختیار شماست.کد(یعنی رمزو علائمی که پیام به آن منتقل می شود)در اینجا زبان فارسی است.زمینه(مقدمات و تمهیدات فهم پیام)آشنا بودن با زبان وادب فارسی است.( 1-رک:معانی،استاد دکتر شمیسا،تهران،میترا،چ3، 1374،ص43به بعد 

2-زبانشناسی و نقد ادبی،مریم خوزان و حسین پاینده،تهران،نشر نی،1386،ویراست دوم،مقاله زبانشناسی و شعر شناسی،رومن یاکوبسن،ص71به بعد.)

یکی از فیلسوفانی که به سخن و زبان اهمیت ویژه ای قائل است مارتین هایدگر زاده1889فیلسوف آلمانی،وشاگرد ودستیار پدیدار شناس معروف هوسرل است.هیدگر می گوید:"به اعتبار زبان است که ما به بودن متوجه می شویم و با آن سرو کار داریم.اندیشه تا بر زبان نیامده باشد نمی دانیم چه حال است.اندیشه به گفته افلاطون گفتگوی خاموش روان است با خود روانو تا به کلمه (لفظ)در نیامده منحصرا حالات درونی است....در کلمات است که چیز ها هستند .به محض اینکه گفته شد میز...کلمه میز تصوری در دانستگی گوینده و شنونده بر می انگیزد."نام"بر انگیزنده تصور است....کلمات بنیادی مانند درخت،کوه، چشمه...در ما تصورات وسیعی بر می انگیزد و هنگامی که می گوییم چوبو می گوییم انسان،تصور یکسانی نداریم.(ر.ک:هیدگر وشاعران،ورونیک.م.فوتی،ترجمه عبدالعلی دستغیب،نشر پرسش1376 )

هیدگر والاترین سخنان را درباره شعر و زبان دارد.دریافت های هیدگر از اشعار شاعرانی چون:هولدر لین،ریلکه و پل سلان بزرگترین شاعر رومانیایی آلمانی زبان زاده 1920در چرنوویتس واقع در بوکووینا مبین این نکته است که :"شعر ،درونمایه بحث هیدگر در شناخت معنای هستی است."(رک به:ساختار تاویل متن/553)

پس شاعران هستی را در واژگان باز می نمایانند و هر لحظه اشیا را مجددا نامگذاری می کنند و با قلم موی مجاز و تشبیه و استعارهبه هاننده سازی و محاکات و گرته برداری هنرمندانه می پردازند و تابلوهای بدیعی می آفرینند.تابلوهایی که نقاشان از آفرینش آنها ناتوانند. پیکاسو یکی از بزرگترین نقاش معاصر جهان می گوید:"من آرزو می کنم قوطی کبریتی نقش کنم که هم قوطی کبریت باشد و هم خفاش"و این آرزویی است که هر گز محقق نمی شود.و گاهی بر عکس(و این از نوادر است)شاعری (ا.بامداد) که به علت عدم آزادی نتوانسته است،آزادی را آزادانه بیان کنداز نقاشی(بانو ایران د رودی)می خواهد آن مفاهیمی را که نتوانسته است در قالب الفاظ و کلمات بریزد و بیان ما فی الضمیر کنددر نقاشی خود تصویر کند.به این قسمت از شعر بامداد دقت کنیم:

تمامی الفاظ جهان را در اختیار داشتم

و آن نگفتیم که بکار آید

چرا که تنها یک سخن

                        یک سخن در میانه نبود:

-آزادی

ما نگفتیم

تو تصویرش کن

(فصل نامه تخصصی شعرگوهران،شماره های 9و10یاییز و زمستان84ص37به بعد)

پس ناچاریم بحث را گسترش دهیم و بگوییم بحث محاکات چون طومار پیچیده و تو در تو و لایه در لایه ای است که از ازل تا به درازای ابد پیچیده شده است و در ترسیم آن، زبان ،پیشرو و پیشگام است اما پایان راه نیست وحتی گاهی برخی از محققین در نوشته هایشان از زندان زبان یاد کرده اند (مثلا دکتر حسن زاده نیری در مقاله ،زندان زبان)    که زبان  نمی تواند بازگو کننده همه آمال و آرمانهای بشری باشد.وبرای همین همیشه بین شعر و هنر وکلمه و کلام و حتی موسیقی و معماری وپیکر تراشی و مجسمه سازی پیوندی شگرف و ناگسستنی وجود دارد.

 

 

 

 

 

                                     


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 92/3/7:: 5:39 عصر     |     () نظر