سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خیرى را که آتش دوزخ در پى بود خیر نتوان به حساب آورد ، و شرّى را که پس آن بهشت بود ، شرّ نتوان وصف کرد . هر نعمتى جز بهشت خوارست ، و هر بلایى جز آتش دوزخ عافیت به شمار . [نهج البلاغه]
تحقیق در ادبیات و رویکرد های آن از عصر افلاطون تا روزگار ما
پیوندها

 

با تشکر از شما دوستداران ادبیات و تاریخ کشور خودمان که در این محفل و گفتمان بزرگ گردآمده اید ؛تا درباره یکی از بزرگترین واقعات کشور خود یعنی ادبیات عصر مشروطه به گفتگو بنشینیم.به شهادت تاریخ ایران کشوری است که در طول دوران خود تحولات فراوانی را آزموده است.«تحولاتی که گاه مطلوب و دلپذیر و زمانی تلخ و دردناک بوده،غم و و اندوه به بار می آورده و یا بهجت وسرور می آفریده اند.بررسی سوانح مزبور به ما می آموزد که رویدادها چگونه و تحولات از چه قرار بوده اند.»(فخرائی،گیلان در جنبش مشروطیت ،تهران،انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی،چاپ سوم،1371،ص1).یکی از مهمترین واقعات مهم در کشور ما که از آغاز قرن بیستم میلادی روی داده واقعه مشروطیت است.از آنجا که موتور تغییر وتحول سبک های ادبی ،تغییر و تحول اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی است ،بنابر این در مطالعه این دوره ازتاریخ ادبیات کشورمان نیز در درجه نخست باید عوامل تغییر وتحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی این دوره را باید مد نظر قرار داد.اما در اینجا لازم می دانم پیش از آنکه وارد اصل مبحث و درباره چگونگی و تاریخ پیدایی ادبیات عصر مشروطه گردم خود را از توضیح دو اصطلاح ناگزیر می بینم؛1- دیسکورس،یعنی اعتقاد و افکاری که در یک دوره در جامعه رواج داشته و به گونه فراگیر مطرح می شود و همگان پیرامون آن سخن می گویند و راه حل و پیشنهاداتی را ارائه می کنند.واژه گفتمان واژه جدیدی است و چند سالی بیش نیست که وارد ادبیات معاصر گردیده است.این واژه تبار انگلیسی و فرانسوی دارد.و به معنای نوعی از گفته ها،نوعی از بیان،یا حاصل پاره ای از بیان هاست.ودر ادبیات معاصر گفتمان به منظومه ای از واژه ها،تعبیرات و مفاهیمی اطلاق می گردد که با یکدیگر خویشاوندند و مجموعا پرده برداری از یک عالم فکری -معیشتی خاصی می کنند.کلمات و مفاهیمی از قبیل:آزادی،قانون،وطن و ملت در ادبیات مشروطه از این گونه اند.

2-مشروطه و مشروطیت:نقطه آغاز عبور از عالم سنّت به عالم مدرنیته

همانطوری که در دوران عبور از سنّت به مدرنیته در مغرب زمین که به عصر روشنفکری معروف است روشنفکرانی چون ولتر و دیدرو ظهور کردند و با افکار و اندیشه‌هایشان مسیر تاریخ را تغییر دادند، دوران انتقال تاریخی ما ایرانیان نیز از عالم سنّت به عالم مدرن کمابیش با عصر مشروطیّت منطبق است.

عصری که در آن در میان ما ندای آزادیخواهی برخاست و شعارهای انقلاب فرانسه:

برادری، و برابری و آزادی، در میان روشنفکران ما پیچید و جایگاه و پایگاهی پیدا کرد و بدل به شعارهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی شد ما تجربه دوران گذار از عالم کلاسیک به دوران مدرن را آغاز کردیم. فی‌الواقع این آغاز گری و عبورو انتقال از عالم سنّت به عالم مدرنیته «از روزگار صفویان به بعد، [که] ایرانیان ترقی خواه، با وجوه اندیشه اروپایی و نظم اجتماعی و راه و رسم زندگانی مردم باختر آشنایی اندکی یافتند آغاز شد. یکی از این کسانی که به این موضوع توجه کرد حزین لاهیجی (1103 -1181 ه.ق) شاعر برجسته اواخر صفوی بود. وی در یکی از آثار خود به انتظام حکومت، راه و رسم زندگانی اروپاییان و امتیازات آن اشاره می‌کند و می‌نویسد: «شاید تنها راه درست کردن اوضاع ایران، سازماندهی کشور به طرز غربیان باشد.» سپس هم عنان او و اندکی بعد عبداللطّیف شوشتری صاحب کتاب تحفه العالم از زندگی مردم انگلستان شرحی مفصل می‌آورد که نشان عمق آشنایی او با مظاهر صنعت و تمدن و آشنایی با حکومت قانون در بریتانیاست. شوشتری این کتاب را در آستانه روی کار آمدن دودمان قاجار نوشت و در هندوستان به طبع رساند و منتشر کرد. در این کتاب بحث وی درباره فراماسونری و برابری همه انگلیسیان در برابر قانون خواندنی است. پس از او دوست و معاصر او میرزا ابوطالب (1166-1221 ه.ق) در سفرنامه‌ای موسوم به «مسیر طالبی» مجموعه مشاهدات خود از راه و رسم مردم انگلستان را به‌صورت مفصل شرح می‌دهد. او را باید نخستین ایرانیی دانست که با دموکراسی انگلستان بی میانجی و بدون واسطه آشنایی پیدا کرده و مجموعه اطلاعات خود را در این باره نوشته و در معرض توجه دیگران قرار داده است. نکته مهمی که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که در ایران، اندیشه آزادی اندک اندک از راه هند، روسیه و امپراتوری عثمانی یعنی از راه زبان ترکی (استانبولی) رواج یافت. تعداد کثیری از پیشروان آن عصر مانند میرزا فتحعلی آخوند زاده (فوت: 1295 ه.ق) و میرزا ملکم خان (1326- 1249 ه.ق) و سید جمال الدین افغانی (حدود 1315- 1245 ه.ق) در انتشار اندیشه آزادی در بیرون از مرزها تلاش کردند. ملکم به عنوان سیاستمدار و اصلاح طلب، میرزا فتحعلی به عنوان نویسنده و منتقدی انقلابی و سید جمال‌الدین به عنوان اندیشمندی سیاسی و اجتماعی که بر مذهب تکیّه می‌کرد، راه را برای رواج اندیشه نو و اصول آزادی هموار کردند و طبیعی بود که بعدها، این اندیشه‌ها و نوجویی‌ها در شعر و ادب فارسی (ادبیات به مفهوم خلاّقه آن، نه، نوشته‌ای که به فارسی باشد)، باز تابید.(شفیعی کدکنی،70:1390) و به تعبیر ژان پل سارتر، ادبیات متعهد و ملتزم، پرتو افکند. ژان پل سارتر در کتاب ادبیات چیست می‌نویسد: «نوشتن به نوعی خواستن آزادی است. اگر دست به کار آن شوید، چه بخواهید و چه نخواهید، درگیر و متعهدید.»

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 95/4/5:: 1:21 عصر     |     () نظر