دفتر نشر وتولید آثار فرهنگی امین اله بخشی مشکول در ادامه بومی سازی فرهنگی و کتاب گستری شناخت قصه های مثنوی معنوی وتفسیر و تحلیل آن را در برنامه ریزی فرهنگی خود قرار داد.ودر این باره از زبان امین اله بخشی مشکول نوشت اینگونه تلاش های فرهنگی مدیون دانشجویان دوره دکتری و کارشناسی ارشد است که درسال های اخیر مرا به رنج و تعب واداشتند تا آثار ومتون ادبی و شاهکارهای ادبیات را مورد مطالعه و پژوهش قرار دهم.بی هیچ گمانه ای و گزافه ای باید بگویم بیشترین شاعر مورد علاقه این دانشجویان شناخت آثار مولوی بوده است ولذا بیشترین راهنمایی های من نیز درسال های اخیر روی آثار مولوی مخصوصا مثنوی وغزلیات بوده است.به هر حال این مثنوی معنوی که مولانا آن را سرلله اکبر می خواند با قصه نی وحکایت وشکایت او آغاز می شود .البته این نی نامه سراسر یک نامه ای رمزی است که در ورای هرد استانی قصه ای تمثیلی نهفته که جز به زبان رمز امکان گشایش و ورود به آن میسر نیست.باری تفسیرها وتأویل های گوناگونی از این نامه رمزی ارائه شده اما نمی توان گفت که جاده به پایان رسیده است.بلکه شاید بهتر است بگوییم که در این دنیای نفس گیر،ودراین عصر که به عصر پسامدرنیته نیز معروف است،برای شناخت چنین آثاری و مراجعه به شروح وتجدید نظر در آنها بسیار ضروری است.دنیایی که هرروز در آن نسل کشی وجود دارد و به خاطر کسب قدرت نبرد ها تشدید می گردد وخون کودکان و زنان و مردان کوچه ها وخیابان ها ودشت و دمن ها رارنگین کرده پناه بردن به شاهکارها ودعوت کردن قدرت مداران به تأمل و تفکر به اصول انسانیت می تواند سر آغاز یک جشن جاودانه برای شروع یک زندگی دوباره باشد.ویک آتش بس برای همیشه.چرا که بشریت هنوز طعم تلخ فاجعه های زهر آگین وتلخ بار راکه دراثر جنگ ها،ونبرد های قدرت مداران ویا قهر طبیعت علیه انسان به پا شده است را از یاد نبرده است.انسانی که حاضر است بخاطر یک روز حکومت و قدرت بیشتر خون همنوعان خویش را درکاسه سر آنان بنوشد.وبه قول پاسکال انسانی که همچون نی بسیار شکننده است و برای کشتن او یک قطره بخار کافی است.همین موجود دوقطبی.همین موجودی که در میان دوبی نهایت قرار گرفته است. چه فاجعه ها که به پا نمی کند وچه جنایت ها که مرتکب نمی شود. وشگفت اینجاست که این موجود با چنین اوصاف درارتکاب جنایات مسابقه گذاشته است وراه کجروی وانحراف را می پیماید خود را محق ومصیب می پندارد و دیگران را مخطی.وبه قول حافظ
خدا زان خرقه بیزار است صد بار. که صد بت باشد در آستینی
کلمات کلیدی: