درباره عدل سخن بسیار گفته شده است گرچه بسیار نیز ناگفته مانده است.ودرباره قسط که به نظر می رسد یکی از ضروری ترین وقابل بحث ترین مفاهیم قرآنی است که علاوه بر مفاهیم فقهی،کلامی وفلسفی،جایگاهی اجتماعی و جامعه شناسانه دارد بسیار کمتر سخن به میان آمده است به دلایلی که خود نیاز به تحقیق و پژوهش جداگانه ای دارد.لذا مطالعه تحقیقی عدل و قسط که هردو واژه اصلی قرآنی دارد وهردو واژه در آیات فراوانی تکرار شده است یکی از ضروری ترین مباحثی است که می تواند در تحول زندگی انسان ها ومخصوصا در ابعاد اقتصادی نقش ارزنده ای داشته باشد ودرحکومت های مردم سالار به عنوان اساس ومبنا قرار گیرد.
اصولاً از بدو پیدایش تاریخ اجتماعی ومدنی هرجا که کفه ی ترازوئی به ناحق به جائی سنگین می شده ،یعنی این بشر خود خواه وتکاثر طلب برای رسیدن به اهداف مورد نظر ومطلق العنان بودن خود حقوق دیگران را پایمال می کرده ویا بر خلاف ناموس طبیعت حکمی روان می شده پای عدل و قسط در میان می آمده که اینهمه ظلم واینهمه بیداد چرا وبرای چیست؟اینهمه مرگ های اخترامی که در جهان وجود دارد آیا با عدل الهی سازگار است.حتی در کتاب شاهنامه فردوسی که بهین نامه باستان است از این داد وبیداد سخن فراوان گفته شده است. چنانکه فردوسی در مقدمه داستان رستم و سهراب به مرگ اخترامی سهراب اینگونه اشاره می کند ,که:اگر مرگ داد است ،بیداد چیست. زداد اینهمه بانگ و فریاد چیست
همانطور که خیام نیز در کارگاه ذهن خود بر کوزه گردهر ایراد می گیرد و اعتراض می کند که از چیست که :این کوزه گر دهر یکی جام لطیف. می سازد و باز بر زمین می زندش
ویا فریاد های بابا طاهر ،که طغرل سلجوقی در مقابلش زانو می زده که
اگر دستم رسد بر چرخ گردون. از او پرسم که این چون است و آن چون
یکی را داده ای صد ناز و نعمت. یکی را قرص جو آلوده در خون
به هر حال اینها مباحثی فلسفی است که شاید بهترین پاسخ به آن سوالات نیز کلام حافظ باشد که:زین معما،هیچ دانا در جهان آگاه نیست
ودر جهان بینی جبری او
چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر
ویا آنچنانکه برخی از شارحان حافظ از این بیت حافظ که کاملا معنای مدحی دارد تفسیری عرفانی به دست می دهند که:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت. آفرین بر نظر پاک وخطا پوشش باد
با همه مقدماتی که آوردیم سوال اصلی همچنان بر جای خود باقی است؟که چرا از عدل و قسط کمتر سخن به میان آمده است ویا اگر هم سخن به میان آمده است تنها مفهوم فقهی و کلامی و فلسفی آن مورد نظربوده است و ابعاد اجتماعی و اقتصادی وحقوقی آن ناشناخته مانده است وکسی در این باب مطلب را نشکافته است.حال آنکه از آغاز تاریخ انسان با رنج وبا جور وظلم و نابرابری های اجتماعی همراه بوده است.به نظر می رسد برخی از رهبران اجتماعی که به دنبال ترسیم مدینه فاضله ویا اتوپیا بوده اند جز این هدفی نداشته اند که با مطرح کردن برابری های اجتماعی عدل و قسط را مراعات کنند یعنی همان بهشتی را که در آسمانها باید به سراغ آن رفت در زمین معماری کنند اما افسوس که انسان خود خواه وتکاثر طلب ومطلق العنان به سبب فزون خواهی های بی شمارش به جای رسیدن به ارض موعود به برهوت بیراهی وگمراهی گرفتار شدآ یا نمی توان بر این باور بود که گولاگ ها وآشویتس ها وکوره های آدم سوزی نتیجه همین خود خواهی ها وتکاثر طلبی هاست.و این برخلاف سخن خداوند است که فرمود:قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بینناوبینکم ،الا نعبد الا الله ولانشرک به شیئا ولا یتخذ بعضنا بعضا اربابامن دون الله .....آل عمران،64.چنانکه در کریمه13از سوره حجرات نیز چنین سخنی دارد
انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوبا وقبائل لتعارفو.......من شما را از مردو زنی آفریدم تا همدیگر را بشناسید.خداوند در آیه مذکور می فرماید لتعارفوا نه لتخاصموا .نفرموده که دشمن همدیگر باشید و وقتی که به قدرت رسیدید نقشه نابودی همه را بکشید و همه را قتل عام کنید.نرون چنین نقشه مهلک ونابود کننده ای را در سر داشت.همانطوری که داروین نیز در نظریه تنازع بقا چنین اندیشه ای را تبیین می کند:
برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی. که در نظام طبیعت ضعیف پا مال است
وبر همین اساس است که این بشر خود خواه وتکاثر طلب که برای خود خواهی ها وتکاثر طلبی های او پایانی نیست همین که به قدرت می رسد برای اینکه یک روز بیشتر بر سریر قدرت تکیه کند می خواهد خون همنوعان خود را درجمجمه آنان بنوشد.وهمه را به انقیاد وا دارد واین است راز اینکه در مکتب های استبدادی هیچ سخنی از قسط در میان نیست.اما وعده خداوند به گونه دیگری است:ونرید ان نمن علی الذین استضععفوا فی الارض ونجعلهم أئمه ونجعلهم الوارثین
واژه شناسی قسط
قسط دارای معانی متعددی است واز جمله واژگانی است که تعدد معنایی دارد.اولا اینکه چندین آیه وجود دارد که قسط در آنها تکرار شده است پس اولین منبعی که باید به آن مراجعه کنیم قرآن است.پس باید قرآن راورق بزنیم و سپس به ترجمه ها و تفاسیر آن مراجعه کنیم .
کلمات کلیدی: