سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منع دانش روا نیست . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
تحقیق در ادبیات و رویکرد های آن از عصر افلاطون تا روزگار ما
پیوندها

دفتر نشر وتولید آثار فرهنگی امین اله بخشی مشکول اعلام کرد اخیرا اطلاع پیدا کردیم  که امین اله بخشی مشکول یکی از فعالان عرصه فرهنگی وکتاب گستری  در ترویج منویات مکتب مبارز خود که مبتنی بر ستیز با جهل وفقر وبیکاری وبیسوادی استوار است  در تدارک نوشتن نامه ای به اهل قلم وروشنفکران جهان است .در این نامه مجازی که خطاب به اهالی قلم وروشنفکران جهان نوشته شده است ،بسیاری از نابسامانی های جهان اعم از جنگ ها وتبعات آن ،بیماری ها وتبعات آن،برده داری ها،فقر های اقتصادی وفرهنگی ،استحمار وخود آگاهی،مطرح گردیده است.امین اله بخشی مشکول آغاز نامه خود را به ترجمه وتفسیر خطبه 32 نهج البلاغه آراست:

ای مردم ما در زمانه ای پر عناد وبد کینه گرفتار شده ایم؛انسان نیکدل وپاکدامن را در این روزگار بد می شمرند،وستمکاره در این عصر بر تند باد غرور ونخوتش می افزاید؛

آنچه می دانیم سودمان نمی بخشد وآنچه را نمی دانیم نمی پرسیم واز بدبختی کوبنده ای که فرا می رسد بیم نداریم تا آنگاه که بر سرمان فرود آید.

مردم بر چهار گروه اند:

1-آنکه از پلیدکاری در زمین باز نمی ایستد مگر هنگامی کهجانش ناتوان گردد وتیغش کند ودستش تهی.2-دیگری کسی است که شمشیر را بر کشیده وآتش تباهی وشرارت بر افروخته وسواره وپیاده اش را بسیج کرده،خود را به ذخارف اندک دنیا فروخته وایمانش را از دست داده تا ثروت خلق را غارت کند یا بر سر سپاهی فرمان راند ویا بر سر منبری بالا رود.چه بد سودائی است که دنیای پست وبی ارزش رابهای خویشتن خویش بینی وآنرا در ازای آنچه نزد خدا داری بگیری.

3-دیگری با کار دین در طلب دنیاست ونه با کار دنیا در طلب دین؛خود را به آرامش ووقار می آراید،وقدمهایش را آهسته ونزدیک به هم بر می دارد ودامن ردایش را به پرهیزکاری فرا می چیند وخود را درست کار نشان می دهدوپوشش خدا را پناه پلید کاری ومعصیت خدا می گیرد(در زیر خرقه توحید پت پنهان دارد وصراحی می کشد پنهان ومردم دفتر انگارند.)4-کسی که از عجز خویش از دست یافتن به قدرت درمانده است واز بیچارگی خویش به بیچارگی خو کرده وبه ضعف وفقر وذلت زندگی خویش تن داده است؛آنگاه به نام قناعت خود را آرایش می دهد وبه جامه پارسائی خود را زینت می بخشد،حال آنکه در زندگی مرد این کار نیست.

در این روزگار تنها تک مردانی باقی مانده اند که یاد روز باز گشت چشمهایشان را فرو بسته وحول ولای محشر اشک از چشمانشان جاری می نماید .اینان کسانی هستند که از معرکه اجتماع رانده شده اند.،بیمناک ووحشت زده وبی یار وبیکس،با دلی خونین ؛لب دوخته وخاموش،مهر سکوت بر لب زده؛دعوت کننده ای پاکدل هستند که سوگوار ودردمند،در عصر ارعاب وکشتار ؛تقیّه گمنامشان کرده واز یادهاشان برده وخواری وبیچارگی آنها را فرا گرفته است.

اینان کسانی هستند که در دریای تلخی وشوربختی غوطه می خورند ،دهانشان بسته ودلشان مجروح؛پند دادند واز پا افتادند ودر راه آگاهی وهدایت خلق از هیچ تلاشی دریغ نکردند

تا اینکه خسته ودلشکسته شدند،شکست خوردندو در توان کم شدند،کشته شدند وباز در شمار کم شدند.

پس ای شما!اینچنین دنیایی باید در چشمتان از تفاله درختی که دباغان از آن رنگ گرفته اند واز ریزه هائی که از مقراض پشم چینان به خاک ریخته است،حقیر تر آید؛

پیش از آنکه نسل های آینده از سرنوشت شما عبرت گیرند،شما از روزگار پریشان پشینیانتان عبرت گیرید.

این زندگی پست وزبونی را که بدان چسبیده اید،رها کنید وآزاد شوید که سخت بی بها وبد نهاد است.که او دنیا پرستان ودنیا دوستانی را که پیش از شما به او دل بسته بودند و به او عشق می ورزیدند رها کرد.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 100/6/11:: 9:35 عصر     |     () نظر