دانش وخرد در نزد ایرانیان بسیار مهم بوده وبه راستی ایرانیان اصیل دانش وخرد را ارج می نهاده وبی خردی وبی دانشی را می نکوهیده اند.وقتی که شاعران ونویسندگان از هنر وگوهر یاد می کنند به گونه ای توجهشان به خرد ودانش معطوف بوده است.بیت هایی از قبیل:هنر برتر از گوهر آمد پدید....وهنر خوار شد جادوی ارجمند...وهنر نزد ایرانیان است وبس....
که می توان گفت یکی از ناسیونالیستی ترین مصرع های فردوسی است که در حقیقت به کتابی می ارزد؛گواه بر این است که توجه به دانش وخرد نزد ایرانیان باستان یک سنت بوده است.درحقیقت می توان گفت توجه به دانش وخرد نوعی ارزش بوده است.دانشی که با ارزش همراه است.بنابر این می توان گفت سخن گفتن از ارزش وخرد ایرانی یاد آوری نوعی اومانیسم ایرانی بوده است که برخی از شاعران مانند فردوسی وناصر خسرو به آن پای می فشرده اند.
گفتیم که خرد ودانش در نزد ایرانیان یک سنت بوده است.سنتی که برخاسته از بازتاب فرهنگی تجربه ها،دستاوردها،توانایی ها،دانستنی ها،وبینشهای نیاکان است که از نسلی به نسلی دیگر سپرده می شود واز مجموع پیوند یافته آن استمراری پدید می آید که در جریان است وایستایی ندارد واین حرکت وپویایی همان آگاهی افراد یک قوم یا ملت است.لذا از این دیدگاه واز این منظر سنت یک جنبه اساسی بقای فرهنگی انسان با رویکردهای مختلف است وفی الواقع این استمرار سنت همانند رودخانه ای است که منشا آن حماسه و عرفان است.به تعبیر دکتر محمود عبادیان سنت یک استمرار روان فرهنگی است که در آن مسائل فرهنگ مادی ومعنوی گذشته، حال وآینده به یکدیگر پیوند می یابند.بنابراین به زعم برخی از ساده اندیشان به نظر می رسد این سخن ساده اندیشان که ادبیات کلاسیک نسبت به ماهیت انسان بی توجه بوده است سخن درستی نباشد.چرا که با توجه با ادبیات باز مانده وآثار ادبی وهنری ایران باستان که فقط برخی از آن آثار از حوادث دهر ایمن مانده وبقیه آثار پایمال حوادث گردیده ودراثر بی توجهی نیاکان یا شدت تند بادهایی چون سیل وزلزله وجنگهای خونین وجهل ونادانی باعث غارتیده شدن آن سرمایه ها گردیده است.
آثار تعلیمی که متضمن پند واندرز وحکمت ودانش وخرد باشد کم نیست که دراین جا به چند مورد اشاره می گردد:استاد شمیسا در کتاب تطور نثرفارسی می نویسد:اندرزنامه های متعددی به پهلوی بود که برخی به عربی وفارسی ترجمه شد.پندواندرز در کتاب های ادبی مثل کلیله دمنه وگلستان وشعر فارسی پراکنده است، اما کتبی هم که خاص این موضوع باشددر دست است.یکی از آنها نامه تنسر است که ابن اسفندیار ترجمه آن رادر تاریخ طبرستان آورده است.تنسر در عهد اردشیر بابکان موبد موبدان بود که به پرسشهای گشنسپ شاه پادشاه طبرستان پاسخ داده بود.ابن مسکویه(م421ه.ق)الحکمه الخالده را تدوین کرد که مشتمل بر سخنان حکمت آمیز ایرانیان وهندوان ورومیان وعرب است.این کتاب بعدها به جاویدان خرد ترجمه شد.قابوسنامه هم متضمن اندرز وحکم وآداب ورفتار وکردار زندگی است که پیش از مغول در ایران رایج بود.سیاست نامه خواجه نظام الملک هم دستورها واندرزهای او در اداره مملکت است که برای ملکشاه سلجوقی نوشته شده است.محمد غزالی(م505ه.ق)کتاب نصیحه الملوک رادر حکمت عملی(اخلاق وسیاست)برای سلطان سلجوقی نوشت.خواجه نصیر الدین طوسی(م672ه.ق)نیز دوکتاب در علم اخلاق دارد:اخلاق ناصری واخلاق محتشمی.ادبیات پیش از اسلام وتربیت واخلاق مطرح در آنان که داستان دیگری دارد.دریکی از متون پهلوی باز مانده،اندرزنامه آدور باد(آتورباد )مارسپندان است که چنین شروع می شود.
این پیداست که آتورباد را فرزند تنی نبود،دیری نپایید که آتور بادرا فرزندی بود...و گفت بر خیز پسر من!تات فرهنگ بر آموزم.که این همه تاکید بر اهمیت فرهنگ ودانش وخرد در نزد ایرانیان بوده است.
کلمات کلیدی: