سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ کینه توزی را دوستی نیست . [امام علی علیه السلام]
تحقیق در ادبیات و رویکرد های آن از عصر افلاطون تا روزگار ما
پیوندها

ایجاد اعتماد به نفس در فراگیران عاملی مهم درشروع  پژوهشبرای شروع هر کاری اعتماد به نفس لازم است .اگر اعتماد به نفس نداشته باشیم محال است که بتوانیم به کاری اقدام کنیم.پس یکی از کارهای معلم بلکه بزرگترین کار معلم و هنر معلمی این است که دانه اعتماد به نفس را در دل شاگردانش بکارد وزنده کند.من تا آنجایی که در حد بضاعتم بود وهست سعی می کنم فراگیران را تشجیع و ترغیب کنم که با هر امکانی که در اختیارشان هست به جستجو بپردازند. یکی از کارهای معلم باید امیدوار کردن  وحس اعتماد به نفس ایجادکردن در بین دانش آموزان و فرا گیران باشد. و تلقین این نکته که هیچگاه برای آموزش دیر نشده است.پیامبر (ص)فرمود :اطلبو العلم من المهد الی اللحد یعنی که از گهواره تا گور دانش بجوی .وهمین مضمون را فردوسی چنین زیبا به شعر کشیده است.چنین گفت پیغمبر راست گوی   زگهواره تا گور دانش بجویو در روایت آمده است که حضرت محمد (ص)وقتی که وارد مسجد شد دید که جوانان به دو دسته تقسیم شده اند و کار تیمی و گروهی می کنند عده ای مشغول نماز خواندن و عبادتند و گروهی دیگر نیز به هم دیگر علم و دانش یاد می دهند و فرمود کار هردو گروه خوب و عالی است اما من به گروهی می پیوندم که در حال یاد گرفتن و یاد دادن علم و دانش هستند و این نمونه عملی تشویق و ترغیب جوانان بود به علم و دانش که آن حضرت به آن اقدام نمود.اگر جوانان ما و بیسوادان و کم سوادان و به کل کسانی که از نعمت خواندن و نوشتن محرومند می دانستند که سقراط در چهل سالگی شروع به خواندن و نوشتن کرد هرگز از آموختن باز نمی ماندند.پس یکی از کارهای ما و از مسئولیت های سنگین ما این است که حسّ کنجکاویو حس اعتماد به نفس را در دل مخاطبین خود ایجاد کنیم و اهمیت علم آموزی و دانشجویی را  و کرامت صاحبان علم و دانش را و اینکه در قرآن مجید یک جا شهادت «صاحبان  علم»تالی شهادت خدا و ملائکه خوانده شده است به قول امام محمد غزالی در فضیلت و نبالت علم کافی است.گذشته از اینها ،چنانکه خاطر نشان گردید پیغمبر در عمل مسلمین را به آموختن تشویق می کرد.چنانکه بعد از جنگ بدر هرکس از اسیران که فدیه نمی توانست بپردازددر صورتیکه به ده تن از اطفال مدینه خط و سواد می آموخت آزادی می یافت.همچنین به تشویق پیغمبر زید ابن ثابت زبان عبری یا سریانی را -یا هردو زبان را -فراگرفت.و این تشویق و ترغیب سبب می شد که صحابه به یاد گرغتن علم و دانش روی آورند .این تشویق و تاکید پیغمبر ،هم علاقه مسلمین را به علم افزودو هم علماء و اهل علم را در نظر آنان بزرگ کرد.از این شوق علم آموزی و حس کنجکاوی در صدر اسلام می توان به معجزه فرهنگ اسلامی یاد کرد.همان چیزی که پیش از ورود اسلام ومقارن آن در فرهنگ یونانی به حس کنجکاوی خالص در فرا گیری علوم و فنون معجزه فرهنگ یونانی اطلاق می شد.بدینگونه ،شوق معرفت جویی و حسّ کنجکاوی قلمرو اسلام را در اندک مدتی کانون انوار دانش کرد صنعت کاغذ که از اسباب عمده نشر و کتابت بود رواج یافت آموختن تمامی علوم که موجب سعادت دنیا و ما فیها بود اعم از علم ابدان و ادیان بین مسلمین رواج یافت.در واقع به یمن همین تشویق ها و ترغیب ها و حس کنجکاوی ها بود که باعث شد در غالب بلاد اسلامی تدریجا کتابخانه ها بوجود آمد متعلق به مساجد یا مدارس که درهاشان به روی طالبان علم گشوده بود . (در این باره رک:کارنامه اسلام دکتر عبدالحسین زرین کوب،تهران ،امیر کبیر ،1382ص26به بعد) ما با چنین فرهنگ عظیم بشری و انسانی که نه به شرق وابسته است و نه به غرب مواجهیم.حال که چنین منابع عظیم در فراروی ماست چرا باید درست استفاده نکنیم .ما گاهی می بینیم که تعدادی از فرزندان ما ترک تحصیل کرده اند یا به تحصیل دانش و علم و فناوری گرایشی نشان نمی دهند .باید علت یابی بکنیم .باید به مقتضیات زمان اتاق های فکر ایجاد کنیم. باید از روانشناسان و از مشاوران زبر دست سود جوییم. باید امکانات در اختیار صاحبان علم قرار دهیم ،از آن ها دعوت به عمل آوریم و از توانایی های آنها استفاده کنیم.باید برای فرزندانمان کار ایجاد کنیم .و به این حقیقت مسلم باور کنیم که اگر فرزندانمان را بیکار و بی عار به اجتماع یله کنیم شیطان نخست به سراغ افراد بیکار و بیعار می رود و هزاران گونه دام در سر راه آنها وجود دارد .و اگر ما نتوانیم آنها را سازماندهی کنیم و برای آنها مشغله ایجاد کنیم طراحان بین المللی جنگ نرم آنها را شکار خواهند کردو آنها را به سوی هیپی گری و بی بندو باریهای اخلاقی و از همه بدتر اعتیاد که عامل مهمی در تخدیر  وسلب اراده جوانان است سوق خواهند داد.این نکته را هم عرض کنم که جامعه ساختار محور از فرهنگ مبتنی بر پکیج به روز خود استفاده می کند.تا در مقابل طوفانهای خانه بر انداز و بادهای سهمگین به خود نلرزد وآسیب پذیر نباشد.در این مورد بدنیست مثالی بیاوریم امروزه در فرهنگ ما برای اینکه بخواهند آن برنامه های مزورانه استکبار راکه برای به دام انداختن جوانان ما طرح ریزی کرده اندنمایش دهند از مثال قورباغه استفاده می کنند و آن مثال بدینگونه است که وقتی بخوهند قورباغه را خواب کنند این طور نیست که از همان ابتداقورباغه را بیندازند داخل قابلمه ای که که پر از آب جوش است تا فورا بپرد بیرون و خود را از سوختن نجات دهد،بلکه نحوه خواب کردن قورباغه اینگونه است که ابتدا قورباغه را در داخل قابلمه ای که پر از آب سرد است قرار می دهند و آرام آرام حرارت می دهند تا با یک لذت وصف نا پذیر به خواب رود و زمانی بیدار شود که ببیند سر تا پای وجوش سوخته است وجزغاله شده است.امروز مظاهر تمدن جدید همان حکم را دارد و معنای جنگ نرم نیز بی گمان همین است.چه زیبنده است نقل این آیه قرآنی:«انّ الله لا یغیر و ا ما بقوم حتیّ یغیرواما بانفسهم»خداوند سرنوشت هیچ ملتی را دگرگون نمی کند مگر اینکه خود به تغییر زندگی و سر نوشت خود قیام کنند.و همچنین نقل خطابه ی «پیکو دلامیراندو لا»که از افلاطونیان جوان و مستعد بودو در سی و دو سالگی دیده از جهان فرو بست عصر حاضر را در باب عظمت شان انسان اینگونه وصف کرد بسیار بجاو شایسته می بینم که:«...تو ای انسان،اینک که مرزی تو را محدود نمی کند حدود طبیعت خویش را خود باید معین کنی...تو در مقام سازنده و طراح و شکل دهنده خودمی توانی چنانکه خود می خواهی خویشتن را به قالب زنی.تو این قدرت را خواهی داشت که ره انحطاط در پیش گیری و در شکلهای پست تر زندگی در آیی یا به یاری روح و تمیز خود تجدید حیات کنی و در صور عالیتری که یزدانی اند جلوه نمایی.»(رک:سیری در ادبیات غرب،ص12)از دیگر راهکارها که در آینده جوانان و طالبان علم و دانش بسیار موثر است و آینده زندگی آنان را تضمین می کند این است که ما روح مطالعه و کتاب خواندن را در آنا ن زنده کنیم و آنان را به بیشتر خواندن و حفظ کردن مطالب زیاد دعوت کنینم و به انان توصیه کنیم که هیچ فرصتی را که در اختیار دارند بیهوده از دست ندهند.امروز به برکت وجود کتابهای صوتی در فایلهای متعدد و نرم افزارهای گوناگون نباید فرصت ها را مفت از دست بدهیم.حتی هنگام راه رفتن هم می توانیم آموزش ببینیم،هنگام خواب می توانیم آموزش ببینیم ،از دانش آموزان خود بخواهیم برای پرورش استعدادهای خود رمان بخوانند ،کتاب داستان بخوانند ،شعر بخوانند ،حدیث بخوانند و حفظ کنند ،قرآن بخوانند و حفظ کنند ،خدا می داند که این حفظ کردنها و بیشتر خواندنها چه تاثیر مثبتی در زندگانی آنها ایجاد می کند،مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی در مقدمه ترجمه نهج البلاغه خود که بسیار هم ترجمه رسایی است می نویسد:«آنکه بخواهد عربی بنویسد یا به عربی سخن گوید و گفته وی پخته باشد و به جمال آراسته و لفظ آن سخته و از واژه نابجا پیراسته،باید در این مجموعه بنگرد و آنرا بارها بخواند،و فقره هایش را بکار بردتا ملکه ی بلاغت در گفته و یا نوشته او پدید گردد،و سخنش مورد قبول همگان افتد.چنانکه گویندگان و مترسلان عرب از سده نخستین هجرتبه بعد چنین کرده اند.عبد الحمید ابن یحیی عامری مقتول به سال 132ه.ق کاتب مروان ابن محمد آخرین خلیفه مروانی است. در باره او گفته اندهنر کتابت به عبد الحمید آغاز گردید.عبدالحمید گفته است:هفتاد خطبه از خطبه های اصلح را ازبر کردم و این خطبه هادر ذهن من پی در پی (چون)چشمه ای جوشید.»













شناخت واقعی دانش آموز ،روحیات و استعداد های اوما باید روحیات ونیازهای دانش آموزان خود را بشناسیم .اینکه مخاطب ما چه کسانی هستند.البته این شناخت  دانش آموز باید با همکاری سایر مربیان و مشاوران تربیتی صورت گیرد.آیا در بین دانش آموزان ما کسانی هستند که از بیماری جسمی رنج می برند ؟و تحت مراقبت و نظر پزشکی باشند؟اگر موردی هست باید مشخص شود؟مخصوصا دانش آموزانی که از روستاها می آیند باید نسبت به تغذیه ،به بهداشت و به مسئله ایاب و ذهاب آنان حساس باشیم.دانش آموزان را به شهری و روستایی تقسیم نکنیم .فقط حواسمان به فرصتها و استعدادها باشد .فرصت های طلایی و فرخنده ایکه در اختیارداریم ،استعدادها را تشخیص دهیم .چه استعدادهای بر تر و درخشان باشد چه استعدادهای ضعیف و فروتر .سعی کنیم روابط خانه و مدرسه را مستحکم تر کنیم و در این مورد از مشاوران زبر دست جهت تشخیص نیاز های عاطفی و روحی و روانی فرزندان کمک بگیریم .اگر این کارها را نکنیم و یا دیر اقدام کنیم تجربه به ما می گوید که کلاهمان پس معرکه است.به ظاهر و ساختمان مدارسمان هم توجه کنیم. برخی از مدارس با ساختمانهای قدیمی وبا نیمکت های کهنه و فرسوده و با کلاسهایی که دید کافی ندارند از عوامل بازدارنده هستند و اسباب فرار از مدرسه دانش آموزان.در انتخاب مدیران و معاونان برای مدارس، مخصوصا برای سطوح ابتدایی و راهنماییباید کمال دقت را مبذول داریم.مدیریت در سطوح ابتدایی و راهنمایی واقعا کار ظریفی است و نیاز به روانشناسی های خاص خودش را دارد. باید همه حرفهای ما در سر کلاس به هنگام تدریس حساب شده باشد.دقت در پوشیدن لباس ،رسیدگی به وضع ظاهری افزون بر آرایه های باطنی همه در زیر ذره بین دانشمندان کوچکند.به هنگام اعزام به اردو گاهها کاملا باید به هنگام رفت و آمد مخصوصا در مسیر های طولانی مواظب دانش آموزان باشیم .یعنی به خودمان که در مقام مدیر واصحاب تعلیم و تربیت نام گرفته ایم اجازه ندهیم پیش از آخرین اردو پیما به خانه خود گام بگذاریم.چرا که چه بسا در این اردوگاهها با کمترین توجه جبران ناپذیر ترین آسیب متوجه فرزندان گردد.مثلا ممکن است مدیر ویا همکار مسئول در اثر اهمال و بی توجهی در این حیث و بیص سوار ماشین خود گردد و پیش از دانش آموزان راه بیفتد و دانش آموزی در این گرمای سوزناک و راه آلوده به گردو غبار با سابقه آلرژی دچار تنگی نفس گرددو در معرض تلف قرار گیرد.این است که ما باید این پیامهای هشدار دهنده را جدی بگیریم.به هنگام تنفس دانش آموزان بیشترین مراقبت را باید مبذول داریم.با توجه به سرمای زود رس و سختی که در این مناطق داریم و بیشتر دانش آموزان ما به آنفلو آنزای فصلی دچار می شوند باید با هماهنگی مسئولان بهداشت محیط زیست و وزرا و وکلا ومقامات ذیصلاح چاره ای بیندیشیم امروزه اینگونه آنفلو آنزاهای فصلی واکسن خاص خودشان را دارند با توجه به محرومیت منطقه باید مطرح و چاره اندیشی گردد.از آنجا که منطقه ما منطقه محرومی است و تعداد کثیری از دانش آموزان از روستاهای اطراف به  مرکز بخش حضور می آورند وضع مادی و معیشتی برخی از آنان مطلوب نیست ،این تعداد دانش آموزان باید شناخته شوند و وضعیت مالی آنان بررسی شود چه بسا استعداد های درخشانی هم در بین آنها وجود دارد.اگر استعداد یابی نشود ،بسیاری از نیروهای مستعد ما در معرض آسیب قرار می گیرد.اگر قرار است از سوی دولت خدمتگذار تغذیه ای جهت چاشت فرزندان به صورت رایگان اختصاص داده شود و بودجه آن مصوب شود باید کاری کنیم که این تغذیه ها به موقع بین دانش آموزان توزیع شود تا دچار ضعف نگردند .و تنها در این صورت است که ما می توانیم از وضع موجود به وضع مطلوب در ابعاد مختلف آموزش و پرورش نایل آییم.(رک. نظام رتبه بندی حرفه ای معلمان و جذب و تامین منابع انسانی وزارت آموزش و پرورش،معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی،تابستان ،1392).پس همانطوری که در مقدمه نظام رتبه بندی معلمان کار معلمی از کار اداری مستثنی گردیده  و در ردیف کار انبیا و واولیا قلمداد گردیده یعنی کار معلمی کار عاشقانه است نه  کاسب کارانه و سود جویانه باید هرچه در منزلت مادی و معنوی او بکوشیم.کارت های سبز به او اختصاص دهیم،کارتهایی با اعتبارهای قابل چشمگیر که هر جا در مانده و وامانده شد به کارش آید .کارتهای منزلت برای او صادر کنیم تا هر جا برود قدر بیند و بر صدر نشیند طوری که انگیزه هر دانش آموز این باشد که اگر از او سوال کردند در آینده چه شغلی را می خواهی انتخاب کنی ،بگوید می خواهم معلم شوم.یا از هر معلمی بعداز ده سال یا بیست سال خدمت اگر پرسیدند اگر دوباره بخواهی شغلی را انتخاب کنی کدام را انتخاب خواهی کرد.بگوید معلمی را .اکنون در اینجا بسیار شایسته و بجا می بینم که بخشی بیانات و تجربیات یکی از استادان فقید دانشگاه را که دارای آثار درخشانی در پهنه ی فرهنگ و ادب و تاریخ ایران است می آورم تا از تجاربش و از خوشبینی هایش و از عشق سوزانش مورد توجه و درس آموزی و هنر اندوزی ما گردد.به حافظ :عاشق و رند و نظر بازی که به چندین هنر آراسته بود وآن پاره ای از تجارب و دل نوشته های زنده یاد دکتر عبد الحسین زرین کوب (1301-1379)است.«...به تهران آمدم و آنجا کار معلمی راکه دیگر به آن علاقه ی جدی پیدا کرده بودم،دنبال کردم.به دانشکده ادبیات هم وارد شدم اما از اشتغال به تدریس ،فرصت آن را که به طور مرتب و جدی در سر درس تمام استادان حاضر آیم نمی یافتم.جاذبه کتابخانه های بزرگ شهر ،خاصه مجلس و سپهسالار هم که بیشتر اوقات فراغت را در آنها به سر می بردم،در این مورد مانع دیگری در نظم حضور بود.این احوال مرا که در کار معلمی از هر گونه بی نظمی بشدت اجتناب داشتمفدر دانشکده به دانشجویی نا منظم تبدیل می کرد.»....از برنامه دانشکده چندان حاصلی عاید نکردم...اما مطالعه دایم در تاریخ و تجسس در افکار و آثار انسانی ،برایم یک لذت بود نه یک کار و می پندارم همین نکته موجب شد تا هرگز احساس ملال هم پیدا نکنم.طی این سالها ،از محضر عالمان و استادان شهر در هر رشته ای چیزی آموختم،از آشنایی با زبانها در ،هر نوبت،دریچه تازه ای از آفاق اندیشه بر روی خود گشودم.در هر زمینه که کنجکاویم انگیخته می شد،بی احساس ملالی به تجسس پرداختم هر تجسس وادی تازه ای برایم پیش آورد،به رمان و نمایشنامه جلب شدم،از روانشناسی سر در آوردم ،در تاریخ ادیان غور کردم،به جامع شناسی وارد شدم،از فلسفه ای که ولادیمیر ایلیچ تعلیم می کرد راه افتادم و به آنچه لئو تولوستوی منادی آن بود،رسیدم.در آفاق اندیشه و عمل به هر جا برایم ممکن بود سر کشیدم،روزنامه نویس شدم ،به تحقیق در تاریخ دست زدم،نقادی پیشه کردم،مقاله نوشتم ،شعر سرودم،ترجمه کردم،به نقد و تعلیم فلسفه غربی پرداختم،در عرفان و کلام شرقی سیر کردم،زاهد و صوفی شدم،...با این حال از هرچه خواندم و هرچه نوشتم،چیزی که برایم چیزی که برایم مایه آرام و سکون خاطر باشد،معلمی بود.»(رک.آفتاب معرفت،مجموعه مقالاتی درباره دکتر عبدالحسین زرین کوب و نمونه ای از آثار وی،مقاله ،زرین کوب ،مردی با هزاران هزار بهار،به قلم دکتر منصور رستگار فسایی، چاپ نخست 1385، ص177به بعد).زرین کوب بر چنین باوری معتقد بود که :«اگر بنا باشدیک بار دیگر به این دنیا بر گردمو راه سرنوشت را نیز به اختیار خود برگزینم،گمان می کنم جز در همین راه که حالا شصت مرحله اش را طی کرده ام در هیچ طریق دیگر قدم می نهادم.»                                                     (پیشین/179)«از حاصل عمر گذشته ام هیچ چیز را به اندازه اوقات پر باری که در کار معلمی گذرانیده ام،مایه ی خرسندی باطن نمی یابم ،معلمی برایم مایه ی خرسندی است و از اینکه نتوانسته ام جز همینکه هستم چیز دیگری باشم ...تاسف ندارم.»«هرگز دوست ندارم به جای معلمی پیشه ی دیگری داشته باشم و اکنون با آنکه سالهاست معلمی کرده ام و پنجاه و چهار سال از ورودم به دهلیز دبستان می گذرد باز مثل همان کودک شش ساله مکتبی ،بی خیال و خوشحال و ساده دل مانده ام.»  (پیشین/181)اینکه زرین کوب همواره در طی معلمی در تکاپو بوده است و تلاش و هیچگاه بر روی یک صفحه نه ایستاده است در پایان این راه دشوار با شادی سخن می گویدتا استقامت وپایداری و غلبه خود راباز گو کرده باشد:«بعد از پنجاه و چهار سال که همچنان در دهلیز مدرسه ...به دنبال آن موسیقی گرم از یاد رفته مرغان گرفتار می گردم،می توانم از آنچه کرده و آنچه گفته ام و در آنچه خوانده و در آنچه نوشته ام رد پای تمام این عمر را نشان جویم حساب تمام لحظه ها و دقیقه های آن را با دل آسان و خرسند برشمرمو از آنچه گفته ام و کرده ام و نوشته ام ،خودرا هرگز پشیمان و نا خرسند نیابم.»(همان/192)این است که ما گفتیم معلمی از نوع سوختن است و ذوب شدن ،برای همین است که ما از معلمان خود دست نمی کشیم و آنها را رها نمی کنیم نمونه ای از معلمان ما غزالی است ،فیض کاشانی است،حافظ است ،مولوی است ،اقبال لاهوری است و در این اواخر مطهریها و شریعتی هاست.اکنون ما باید خود را در آینه آنها ببینیم.ما از آنان چراغ امانت را به ارث برده ایم و باید به آیندگان منتقل کنیم.به بخشهای پایانی جستار خود نزدیک می شوم ومی خواهم سخنان خود را فشرده کنم و از مباحثی که سخن به میان نیاورده امبه صورت فهرست وار سخن بگویم ،مهم ها را تکرار کنم،یکی از خصیصه های معلمی هم همین است که نمی تواندهمه حرفهای خود را به صورت منظم باز گوید ،مقدمه بچیند،واژگان کلیدی را شرح دهد ،به کلیات بپردازد و آنگاه جزئیات را شرح دهد،بنابر این ناچار است چیزهایی را که باید در اول بگوید ،در پایان می گوید آن هم به ذکر مهمات باید بپردازد.چنانکه در ابتدای این مقال گفتم طی حکمی درسال تحصیلی 1380مسئولیت تدریس را بر عهده گرفتم .در ابتدا روانه کلاس شدن بسیار برایم دشوار بود چون نمی دانستم از کجا باید شروع کنم و به کجا باید ختم کنم .با چه جمله ای سخنم را آغاز کنم که در مخاطبینم موثر افتدو در آنها تاثیر گذارد .در اثر تمرین ،تکرار،ممارست ،جسارت پیدا کردم،به مطالعات خود افزودم.طرح درس نوشتم ،با طرح و برنامه ریزی به کلاس رفتم،در مقابل پرسش دانش آموزان قرار گرفتم ،به پرسشهای آنها پاسخ علمی و در خور دادم ،با آنها صمیمانه برخورد کردم ،سلایق خود را بر آنان تحمیل نکردم چون نیک دریافته بودم که باید با آنان صادق باشم.پرسشهای مستمر و ارزشیابیهای مکرر با انواع و اقسامش ،مستمر و پایانی،انجام آزمونهای استاندارد مطابق بودجه بندی های کتابها و بذل توجه به بخشنامه های واصله که حکم قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی را دارد ،شرکت در جشنواره های تدریس منطقه ای ،طرح سوالات استاندارد،نقد برخی از کتابهای درسی،تالیف برخی از جزوات در جهت تسهیل آموزش ،استفاده از ابزارهی کمک آموزشی،برگزاری کنکورهای آزمایشی ،شرکت در مسابقات ورزشی و کسب قهرمانی در این زمینه به تعداد دو فقره،دریافت چند لوح تقدیر استانی و منطقه ای ،گذراندن دوره های آموزشی ضمن خدمت به مدت 800 ساعت تا به حال به منظور دانش افزایی از مواردی است که به حکم الزام از من خواسته شده است که به ذکر آنها بپردازم .البته هنوز مسائل و قضایای بیشمار ناگفته درباره قوت ها و ضعف ها وجود دارد که باید در فرصت مناسب دیگری به عنوان متمم همین گفتار خاطر نشان گردد.از مسائل دیگری که ناگفته ماند و جا داشت که به آن اشاره می شداین است که ما در این منطقه یک کتابخانه عمومی داریم که کتابهای قابل استفاده و منابع دست اول فراوانی دارد ولی متاسفانه به علّت دور بودن ازشهر و پرت بودن از بظر مکانی برای اکثر دانش آموزان قابل استفاده نیست .شایسته است که مسئولان امر برای این امر مهم چاره ای بیندیشند.سعی شود در مرکز شهر  چنین مکانی با مشاوره مقامات صلاحیت دار تعیین شود تا کتابهای آن کتابخانه قابل استفاده همگان باشد و سود آن عام گردد.یک نکته دیگر که بسیار مفید و ضروری به نظر می رسد ضرورت صوتی کردن تمامی کتابها وآثار تالیف شده است.ما برای اینکه بتوانیم آثار تالیفی خود را از بلایای غیر مترقبه مانند پدیده هایی چون سیل و زلزله و آتش گرفتگی و جنگها واکسینه کنیم تا در معرض نابودی قرار نگیرند و همچنین بتوانیم از نیروهای جوان و فعال خود استفاده کنیم می توانیم کتابهای خود را با صدای خوب و موثر بخوانیم و آنها را به یاری نرم افزارهای متعدد در فایل های مخصوص صوتی کنیمو این مارا حیاتی دوباره می بخشد. امروز خریدن کتاب به سبب گرانی کاغذ بسیار مشکل و برای بعضی کتابخوانان با بضاعت مالی اندک ناممکن است و برای جبران این پدیده استفاده از مواهب عصر ارتباطات بسی مغتنم و یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.باید از این فناوری به یاری مهندسان و فناوران امور نهایت استفاده را ببریم.و آموزشگاهها و مراکز آموزشی خود را مملو از این نرم افزارهای آموزشی کنیم.ونحوه استفاده ی آنها را به فرزندانمان تعلیم دهیم تا هم صرفه جویی در مصرف کاغذ کنیم و هم حمل آن نرم افزار ها آسان تر است.با نصب یک برنامه جاوا در گوشی های موبایل می توان دنیایی از اطلاعات راکسب کرد.متاسفانه هنوز روش استفاده از آثار و مظاهر فنون و تکنولوژی جدید بین ما کمتر رایج شده است و این هم زمان می برد تا ما به نحو اکمل واحسن از این مظاهر و پدیده ها استفاده کنیم و خوب استفاده کنیم و درست استفاده کنیم نه در جهت تخریب و ویرانی به سنائی شاعر قرن پنجم هجری:چو علم آموختی از حرص ،وانگه ترس کاندر شب                                                        چو دزدی با چراغ آید ،گزیده تر برد کالادر شرح حال یکی از دانشمندان به احتمال قوی ،کاشف دینامیت که آن را برای آبادانی و راحت زیستی انسانها کشف کرده بودخوانده ام -که اکنون به منبع اصلی دسترسی ندارم-وقتی که شنید آن را در جهت تخریب و کشتار انسانها به کار برده اند از شدت ناراحتی به جنون دچار شد.این است برخی از بزرگان در نهیب ها و نعره های نقادانه ی خود از پدیده ماشینیسم  نقد می کردند ومی گفتند:«این اسمش ماشینیسم است ،نه ماشین و این است که حمله می شودبرای نجات ماشین است که به ماشینیسم حمله می کنم.به خاطر اینکه ماشین نجات دهنده ی آدمی می تواند باشد ونیست و اسیر کننده و مسخ کننده ی اوست ومی تواند نباشد.»به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی.در پایان می خواهم سخن خود را با ذکر دعایی عارفانه از انتهای کتاب معراج السالکین وصلوة العارفین رهبر فقید انقلاب که آن را در اوج احوال سلوک عرفانیشان 38الی40سالگی نوشته اند  و برای اولین بار در جلد اول یادنامه مرحوم مطهری با اجازه و اهدای خودشان چاپ شده است به پایان برسانم.«بار الها،پایان کار مارابه سعادت مقرون فرما و سر انجام رشته معرفت وخدا خواهی را به دست ما بده و دست تطاول دیو رجیم و شیطان را از قلب ما کوتاه فرما.و جذوه ای از آتش محبت خود در دل ما افکن.تا جذبه ای حاصل آیدو خرمن خودی و خودپرستی ما رابه نور نار عشقت بسوزان،تا جز تو نبینیم و جز سر کوی تو بار قلوب را نیندازیم.محبوبا ،اکنون که از تو دوریم واز جمال جمیلت مهجور،مگر آنکه دست کریمانه ات تصرفی کند و حجابهای ضخیم را از میان بردارد،تا در بقیه عمر جبران ماسبق گردد.انّک ولیّ االنّعم.»





گزیده ی منابع و مراجع1-آفتاب معرفت،مجموعه مقالاتی در باره دکتر عبد الحسین زرین کوب ونمونه ای از آثار وی،گرد آورده سامیه بصیر مژدهی،تهران امیر کبیر،13852-آسیا در برابر غرب،داریوش شایگان،تهران ،امیر کبیر،13823-کار نامه اسلام ،دکتر عبد الحسین زرین کوب،امیر کبیر ،13824-طراحی آموزشی،ترجمه و تالیف عادل یغما، انتشارات مدرسه، چاپ ششم ،13865-یاد دادن برای یاد گرفتن،دکتر علی رووف،انتشارات مدرسه،چاپ پنجم ،13876-اندازه گیری و ارزشیابی پیشرفت تحصیلی،دکتر علی اکبر سیف،آگاه ،چاپ هشتم ،13737-روان شناسی ارزشیابی تحصیلی،ژرژنوازه و ژان پل کاورنی،ترجمه دکتر حمزه ی گنجی،اطلا عات ،چاپ دوم ،13708-کلیّات روشها وفنون تدریس،ترجمه ،تالیف و گرد آوری،امن الله صفوی،پنجم ،13749-سیری در ادبیات غرب،جی ،بی،پریستلی،ترجمه ی ابراهیم یونسی،چاپ ششم ،139110-کتاب معلم (راهنمای تدریس)دین و زندگی دوره پیش دانشگاهی کلیه رشته ها،138611-ویل دان(والیه)،کن بلنچارد و...،مترجم تهمینه مظفری،انتشارات ایدون ،چاپ دوم،138612-آموزش و آموزشگاه فرا گیر،دکتر محمد طاهر معیّری،اطلاعات ،چاپ اول،137013-پژوهش در کلاس در س و مدرسه،دکتر علی رووف،مدرسه ،سوم،138714-مجله رشد آموزش ادب فارسی،سال پنجم ،شماره23،زمستان 1369 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 98/4/17:: 6:11 عصر     |     () نظر