دفتر نشر و تولید آثار فرهنگی امین اله بخشی مشکول با چاپ کتاب حماسه عرفانی در ادبیات فارسی برگ زرین دیگری به آثار زرین این دیار افزود وآن را به پیشگاه ملت ایران اهدا نمود.امین اله بخشی مشکول این عنصر مقاومت وایمان وایثار در عرصه دانش گستری درباره چاپ این کتاب خاطر نشان کرد.یک بخش فراموش از ادبیات فارسی ادبیاتی است موسوم به حماسه عرفانی،که تا به حال در عرصه پژوهش های عرفانی مغفول مانده وکمتر پیرامون آن سخن به میان آمده است.به نظر ما کهن الگوهایی که در ادبیات فارسی وجود دارد و شاعران و هنرمندان آن ها را دستمایه آفرینش های هنری خود قرار داده و به یاری آن کهن الگوها دست به اسطوره سازی می زنند منشا در حماسه عرفانی دارند.نویسنده کتاب درباره ضرورت نوشتن این کتاب خاطر نشان کرد،عدم اشارات صریح در کتبی مانند کشف المحجوب به واژه عرفان موجب تردید و شک با آن تعریفی می شد که عمدتا مردم عادی از آن استنباط می کنند.ومحقق در طی پژوهش های خود به تعاریفی درباره عرفان و مباحث عرفانی رسید که در نوع خود بسیار بدیع و تازه می نماید.واینهمه بهانه ای بود برای آنکه به مخاطبین وخوانندگان خود قول داده بودم که چون به درخت گل رسم،دامنی پر کنم هدیه اصحاب را،وچون برسیدم بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت.به راستی مگر می توان از میان آنهمه گل ها وضیمران ها گذر کرد اما دامن دامن گل نچید وطبق طبق طرب بر نداشت.برای من نشستن در محضر مولانا جلال الدین تجربه ومجلس عارفانه یی بی نظیر بود وبه من حالت هایی دست می داد که اکنون از وصف آنهمه ناتوانم. راستی شعر مولانا در عین طرب انگیز بودن موج خیز است وانسان را بی اختیار به دریایی سهمناک وپر تلاطم می اندازد که هر لحظه موجهایش سر به صخره ها می سایند دریایی که آن را کران وساحلی نیست.بدیهی است ستایش پر مهابت چنین دریایی برای کسانی که در موج های سهم آگین آن غوطه نخورده اند.هرچه نوشته شود ویا گفته شود جز محدود کردن آن روان ساکن نمی تواند وجهی داشته باشد.باری این قمار عاشقانه ولحظات ناب غوطه خوردن در دریای مولانا در وجود من زمانی بیشتر شراره کشید که موهبت راه یافتن به کلاس استادم شمیسا در درس غزلیات مولانا در دانشگاه علامه طباطبایی برایم مهیا شد و سپس دانشجویانی از دانشگاههای مختلف در مقاطع ارشد ودوره ی دکتری برای رفع مشکلاتشان به من روی می آوردند و من برای آنها حلّ معما می کردم و همانها بودند که اشتیاق واقبال مرا نسبت به آثار مولوی مشتعل می نمودند.ومرا برآن می داشتند تا در روزان وشبانی سوختن روح خود را تازیانه زده وبه رنج وتعب وا دارم.از محصول آن دوران شیرین وبه یاد ماندنی وخاطر نواز انبوهی یادداشت از کتاب ها ی مختلف درباره جنبه های مختلف آثار منظوم مولوی است .مجموع این یادداشت ها را از منابع دست اولی چون مناقب العارفین تا آثار نیکلسون وآنه ماری شیمل و....تشکیل می دهد که امیدوارم در آینده ای نه چندان دور همه آن یادداشت ها را با بازنگری مجدد سامان داده به طبع برسانم.پیداست که در این زمانه پر عسرت،کار نشرو چاپ چه اندازه دشوار وصعب است لیکن در این گیرو دار اگر خداوندان ذوق اندیشه ای پیدا شوند که در این کار صعب ودر این سنگلاخ های تحقیق یاریگر من باشند وبه این حرکت شتاب ببخشند ومساهمت ورزند مسلما پاداشی بزرگ نصیب آنا ن خواهد شد نتیجه تلاشمان عام المنفعه خواهد شد واین جوی کندن ،قرن های بعدی راسیراب خواهد نمود:
هین بگو که ناطقه جو می کند تا که بعد قرن ما آبی رسد
گرچه هر قرنی سخن آری بود لیک گفت سالفان یاری بود
باری داستان این حماسه روحانی نیز شنیدنی وخاطر نواز است که درجای جای این کتاب به مناسبت های مختلف به رشته تحریر در آمده است.طوری که چون قند مکررذائقه خرد را شیرین می کند وملال خاطر نمی افزاید.واینهمه پاسخی است سترگ درباب شخصیت های بزرگ چون سنایی،مولوی،عطار وحافظ که می توانست بسی فربه تر از این باشد.لیک خویش فربه می نماییم از پی قربان عید.وتا رسیدن آن قربانی تقدیم این بضاعت فروتنانه بر ارباب معرفت و خداوندان ذوق و اندیشه بسی موجه می نماید گرچه داستان من و معشوق مرا پایان نیست. نویسنده کتاب درباره علت پیدایش عرفان بعد از اسلام می نویسد.بعد از اسلام مهمترین علت سربر آوردن فکر عرفانی را باید دراوضاع واحوال زمان جستجو کرد.پس از شکست درقیام های ملی ونهضت های رهایی طلب،عرفان وتصوف شروع به نضج وبالیدن می کند.نخست سرخوردگی از اسلام اموی وعباسی است،سپس آثار شوم عباسی وترک،که نتیجه اش پامال شدن طبقه محروم واختناق افراد روشن بین و سرزنده است.که این حالت روحی در فتنه مغول به اوج خود می رسد. نویسنده کتاب درباره اهداف نوشتن این کتاب نوشته است:یکی از اهداف اولیه این تحقیق برجسته کردن حماسه عرفانی برای عصر ونسلی است که دیگر در عصر حماسه زندگی نمی کند وعنصر مقاومت ویایداری خود را در معرض نابودی واضمحلال دیده،اما هرگز نمی تواند خود را بی نیاز از حماسه عرفانی ببیند. به بیان دیگر حماسه عرفانی تجلی گاه وفرهنگ وخشت بنای ادبیات پایداری .وبا توسل به حماسه عرفانی انسان می تواند به مقاوم سازی فرهنگ خود بپردازد ووجدانهای خفته را به بیداری دعوت کند.در بخش دیگری از این کتاب آمده است:
در متون عرفانی گاهی با انسانهایی روبرو می شویم که در پاره نخستین زندگی خود درورطه های غیر اخلاقی وغیر عرفانی گرفتار هواهای نفسانی بوده اند وچون کرم در فساد ولاابالیگری می لولیده اند اما همینکه در اثر واقعه ای به فانی بودن لذات جهانی پی برده اند،پس از بیداری با چارق های آهنین درمنازل مهالک گام گذاشته وبا نفس سرکش به ستیز برخاسته اند .البته پیمودن این راهها وبیابان های بی آب وعلف وسفرهای مخاطره آمیز با ریاضت ها ی سختی مواجه بوده است که سالک باید این منازل رابا یاری وهمراهی پیر طریقت وخضر خجسته پی بسپارد به قول حافظ:
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی
در بخش دیگر این کتاب آمده است:
ما آنچه از این متفکران وعارفان عجیب ورازدان می دانیم تنها کلماتی است که از آنان بر صحایف نقش بسته وباز مانده است.هیچ نمی دانیم که در آن جلسات خاص الخاص خود با یاران نزدیک چه می گفتند وچطور آنان را واله وسرگشته می کردندوخود رخت از جهان می کشیدندآنان با مریدان خود چه می کردند ،که مریدان دست از مس وجود خود می شستند وکیمیای عشق می یافتند وزر می شدند
کلمات کلیدی:
دفتر نشر وتولید آثار فرهنگی امین اله بخشی مشکول سوم دسامبر روز جهانی معلولین را به جامعه انسانی تبریک گفت.ودرباره چنین روزی افزود:روز سوم دسامبر را که از سوی مجمع سازمان ملل متحد به روز معلولان نامگذاری شده است باید غنیمت شمرد وگرامی داشت.چرا که هدف از این اقدام ارتقا حقوق ورفاه افراد انسانی است که در زندگیشان به صورت نا خواسته دچار معلولیت گردیده اند.که نیاز به حمایت های مستمر ومداوم می باشند تا به رشد وشکوفایی دست یابند.دفتر نشر وتولید آثار فرهنگی در پاسخ اینکه معلول کیست؟خاطر نشان نمود:معلول به کسی اطلاق می گرددکه بر اثر نقص جسمی یا ذهنی،اختلال قابل توجهی به طور مستمر بر سلامت وکارایی عمومی ویا در شئون اجتماعی ،اقتصادی وحرفه ای او به وجود آید،به طوری که این اختلال،از استقلال فردی ،اجتماعی واقتصادی وی بکاهد.که این گروه شامل :ناشنوایان،نابینایان،معلولان جسمی وحرکتی وذهنی می باشند.
کلمات کلیدی:
دفتر نشر وتولید وتوسعه آثار فرهنگی از زبان امین اله بخشی مشکول دانش آموخته دانشگاههای علامه طباطبایی تهران ودانشگاه قم که از درد ها ورنج ها ومشکلات مردم سخن می گوید نقل کرد .امین اله بخشی مشکول که کوچکترین درد مردم قلب اورا به درد می آورد ابراز نمودمن نمی توانم با دیدن درد ها ورنج های انسانی مهر سکوت بر لب زده وتماشگر تضییع حقوق آنان باشم.چرا که سخن گفتن از مشکلات مردم واقشار مختلف جامعه انسانی عبادت وگونه ای حضور یافتن در معبد الهی است.زیرا او از آلبرت شوایتزر آموخته است که نیکبختان وظیفه دارند با وقف وجود خویش به خدمت ناکامان دین خود را ادا کنند. به هر تقدیر این سخن گوی وجدان ملی بر این باور است که نخستین گام برای تامین آسایش هر اجتماع آنست که حداقل وسایل زندگی را برای عموم فراهم سازند.تا اگر خواجه هرشب تیهو کباب می کند دیگران نیز در سفره خود غذای بخور و نمیری داشته باشند.در این باره بهتر است سخن را از زبان شاعران دمکراتیک وانسان دوست که سخن را به آسمان علیین برده اند گوش فرا دهیم و بهتر است که چنین شاعرانی را شاعران درد ورنج بنامیم.بیشتر شاعران عصر بیداری یعنی از آغاز مشروطه به اینسو دارای چنین موهبتی هستند.چرا که از نظر شاعران پیش از مشروطه جهان چیزی است ایستا.ولذا آنان هیچگونه تغییری در پیرامون وروابط اجتماعی جهان اطرافشان حس نمی کنند.به نظر آنان جهان چیز پوینده ای نیست.اما با پیدایش عصر بیداری که آن هم خلق الساعه نیست ،وپیشینه دیرینه ای دارد شاعران ونویسندگان همانند شاعران ونویسندگان بلاد افرنجیه که یکی از متحول ترین ادوار تاریخ بشری را پشت سر می گذاشتند یعنی قرون وسطی را وارد عصری می شدند که از نظر تاریخی ومطالعه جامعه شناسی ادبیات بسیار مهم است.چرا که صدای اصلی شعر مشروطیت بیشتر یا میهن پرستی است یا انتقاد اجتماعی.
کلمات کلیدی:
ویکتور ماری هوگو (Victor Marie Hugo،زاده26فوریه1802-درگذشته22مه1885)شاعر ،داستان نویس ونمایشنامه نویس پیروسبک رمانتیسم فرانسه بود.او یکی از بهترین نویسندگان فرانسه است که با نوشتن کتاب هایی چون بینوایان وگوژ پشت نتردام آوازه جهانی یافت.آثار او مبین افکار واندیشه های سیاسی وهنری رایج زمانش وراوی تاریخ معاصر فرانسه است.او در کنار تحصیلات خود آثار رنه دو شاتوبریان نویسنده کتاب آتالا ورنه را دنبال می کرد واز سن کودکی ربوده ادبیات وشعر بود.او در همین دوران موفق شد اشعار ویرژیل شاعر کلاسیک رومی را ترجمه وخود نیز سرودن قصیده را آغاز کند.شعر آزادی یکی از سوده های زیبای ویکتور هوگو است:
آزادی
به چه حق مرغان آزاد را در قفس زندانی می کنید؟
به چه حق این نغمه گران آسمان رااز بیشه ها وچشمه ها وسپیده دم وابر وباد دور می سازید وسرمایه زندگی را از این زندگان می دزدید؟
ای بشر!راستی گمان داری که خداوند برای آن بدین موجودات ظریف بال وپر داده است که تو پرو بالشان را بچینی؟
مگر بی این ستمگری خوشبخت نمی توانی زیست؟
آخر این بی گناهان چه کرده اندکه باید عمر خویش را در زندان تو بگذرانند؟
از کجا معلوم که سرنوشت این زندانیان بی گناه با سرنوشت ما در آمیخته نباشد؟
از کجا معلوم دست ستم ما که اورا از آشیان جدا می کند وظالمانه در دام اسارت می افکند،به صورت فرمانروایان سفاک وستمگر به سوی ما باز نگردد؟
اوه!که می داند که از رفتار ما در این جهان چه حاصل می شود،واز این جنایاتی که با لب پر خنده انجام می دهیم،در چهار راه اسرار چه بر می خیزد؟
وقتی که این سبکبالان آسمان لاجوردین را که برای پروازدر فضای بی انتها آفریده شده اند،درپشت قفس زندانی می کنید،وقتی شناگران زیبای دریای نیلگون آسمان را به بند ستم می افکنید،هیچ فکر می کنید که ممکن است روزی نوک خونین آنها از میله های قفس بگذرد وبه شما برسد؟
راستی هیچ فکر می کنید که هر جا اسیری از دست جور وستم می نالد،خداوند بدو می نگرد؟
برای خدا ،کلید کشتزارهای بهار را،بدست این زندانیان اسیر بدهید.بلبلان را آزاد کنید!
پرستوها را آزاد کنید!مراقب قفس هایی که برای زینت به دیوار ها آویخته اند باشید،زیرا ترازوی نامریی جهان،دو کفه دارد.
از همین سیم های باریک وزرین قفس است که میله های آهنین و سیاه زندان پدید می آید،واز همین قفس هاست که باستیل های موحش ساخته می شود.
آزادی رهگذران بی آزار آسمان و چمن ورود خانه ودریا را احترام گذارید.آزادی این بی گناهان را مگیرید تا سرنوشت دادگستر نیز آزادی شما را نگیرد.
اگر ما از جور ستمگران می نالیم برای آن است که خود ستمگریم.
ای انسان آیا راستی می خواهی آزاد باشی؟پس به چه حق این زندانی اسیر،این شاهد خاموش ظلم وستم خویش رادر خانه نگاه داشته ای؟
ای ستمگر !چرا فریاد می زنی بر من ستم می کنند؟لختی بدین اسیر بینوا که سایه او بر تو افتاده نظر کن.
بدین قفس بنگر که در آستان خانه ات درآویخته ای،اما نمی دانی که در پس آن میله هایی که اکنون پرنده ای بیگانه پشت آنها به نغمه سرایی مشغول است،پایه های زندان کار گذاشته می شود.
کلمات کلیدی:
از روزی که جبار باغچه بان معلمی از دیار آذربایجان به تفاوت های فردی کودکان پی برد ومشاهده کرد که تعدادی از کودکان هستند که به دلیل ناتوانی های جسمی ویا ذهنی با کودکان معمولی تفاوت آشکاری دارند چاره ای اندیشید ومدبرانه به دنبال تلاش برای آموزش این کودکان در آمد.
کلمات کلیدی: