دفتر نشر و تولید آثار فرهنگی امین اله بخشی مشکول درگذشت امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه شاعر بلند پایه ،آزادیخواه وانسان دوست را تسلیت گفت وخاطر نشان نمود،من موقعی که در دهه شصت در دانشگاه علامه طباطبایی تهران دانشجو بودم توسط دکتر دادبه که درکلاس های خود،معمولا در فارسی عمومی و ادبیات معاصر از سایه شعر می خواند آشنا شدم واز همان هنگام شعرهای سایه به جهت اینکه اشعاری دموکراتیک وانسان سالار بود درذهن من تأثیری عمیق نهاد .بعداً استاد شفیعی کدکنی گزیده ای از اشعار سایه را با عنوان آینه در آینه طبع نمود که با خواندن این اثر علاقمند به اشعار سایه شدم واز آن زمان به بعد هرجا که اثری از سایه را می دیدم به تهیه آن می پرداختم ودرکتابخانه خود جا می دادم.به هر تقدیر آثار سایه نیاز به نقد و بررسی های جداگانه ای دارد وحوصله ای فراخ می طلبد که امیدوارم در آینده بتوانم بانقد و بررسی های منصفانه وعاری از هرگونه شائبه اغراض دین خود را به این شاعر آزادیخواه ادا نمایم.
کلمات کلیدی:
السلام علیک یا ابا عبدالله.السلام علیک یا ثارالله....
در آستانه ماه محرم قرار گرفته ایم.وهرکسی که پیرو حسین است ودل او به عشق امام حسین می تپد دوست دارد که در تداوم نهضت حسینی مشارکت نماید.اکنون در این شب های نورانی ودر میان خیل عاشقان حسین که سینه می زنند وزنجیر می کوبند ویا احیانا در برخی از جاها خاک وگل بر سر خود می ریزند می خواستم برای دل بیقرار خود روضه ای تهیه کنم وبخوانم.اما به مصداق این سخن مولوی:
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
واز آنجا که با زبان الکن وقاصر من نامقدس نمی توانم از مقام مقدس وشامخ آن امام همام سخن بگویم،دوست دارم که برخی از اوصاف وویژگی های این امام را از زبان حسین شناسانی چون دکتر علی شریعتی وسید جعفر شهیدی وجرجی زیدان و.... سخن به میان آورم.چرا که بی گمان در میان حسین شناسان ودین باوران راستین دکتر علی شریعتی وسید جعفر شهیدی ومرتضی مطهری در عصر حاضر ودرعصری که بسیاری از مکاتب وابسته به شرق و غرب که جوانان را نسبت به دین بی اعتقاد می کردند با پژوهش های تازه خودتلاش می نمود ندتا غبار از چهره زنگار گرفته دین بزدایند وبه گونه دیگری به این حادثه و واقعه بزرگ بنگرند.
البته آشنایی من با این حادثه بزرگ سخن امروزی نیست.بلکه به چهل یا پنجاه سال پیش بر می گردد.یعنی به روز هایی که در دل یک روستای کویری وسوزان وقدیمی زندگی می کردم وملای ده ما در ماه محرم بر بالای منبر می رفت وبا اندک اشاره ای به این حادثه بزرگ اشک از چشمان حاضرین جاری می ساخت.اما من در همان روزها به گونه دیگری به این واقعه می نگریستم ودر این اوضاع و احوال بیشتر برای یافتن علت این حادثه بودم.برحسب اتفاق در یکی از سالها که ماه محرم با ماههای تحصیلی ما مقارن شده بود آموزگار کلاس چهارمم مرحوم مغفور حمید پور مرادی از من خواسته بود تا به این پرسش پاسخ دهم:چرا امام حسین علیه السلام قیام کرد؟سوال بسیار مهمی بود.به راستی حمید پور مرادی چه استعدادی در وجود من دیده بود که چنین سوال شکوهمندی را از من کرده بود.ومن که در آن حال و روز در یک روستای سوزان که معمولا کوه ها آنرا در محاصره گرفته بودند من چگونه می توانستم به چنین سوال بزرگ و اساسی پاسخ دهم.البته با توجه به اینکه در آن روزها معمولاطلبه هایی نیز که در حوزه علمیه ها درس می خواندند برای تبلیغات به روستا ها اعزام می شدند.چون در محیط زندگی منابع علمی چندانی وجود نداشت ناچار می شدم برای یافتن پاسخ چنین سوال هایی به آنها مراجعه کنم که معمولا آنها نیز از دادن پاسخ های قانع کننده عاجز بودند و هرگز پاسخ آنان مرا قانع نمی کرد.که چرا امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا حج را ناتمام گذاشت وبا تمام آرایش خود به سرزمین کربلا شتافت؟
کلمات کلیدی: