امین اله بخشی مشکول زاده 1343 در یکی از روستاهای فیروز در یک خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا چهارم ابتدایی در همان روستا ادامه داد و سال پنجم را در دبستان حافظ گیوی خواند. در همین سالها بود که با برخی از بزرگان ادب فارسی همچون حافظ و...آشنا گردید و روز به روز به فراگیری ادبیات علاقه نشان داد وهر روز به غنای ادبیات خود می افزود.در همین ایام بود که با فرهنگ نویسان بزرگی چون دهخدا و معین آشنا گردید و به همین لحاظ همواره فرهنگ لغتی را درجیب خود داشت .وبه سبب پرسشگری های کنجکاوانه ای که در سر کلاس ها داشت مایه شگفتی معلمانش گردیده بود.امین اله بخشی مشکول گرچه دریک خانواده متوسط از نظر مالی به دنیا آمد اما هرگز از ادامه تحصیل نا امید نشد و عزم جزم کرده بود تا به تحصیلات خود ادامه دهد.و همین طور هم شد.در سال 1363 در رشته اقتصاد و علوم اجتماعی از دبیرستان بوعلی سینا دیپلم گرفت ودر همان سال از دانشگاه علامه طباطبایی تهران که بزرگترین مجتمع علوم انسانی در خاور میانه است در رشته زبان و ادبیات فارسی پذیرفته گردید و وارد دانشگاه شد و مدت چهار سال تحت تعلیم استادان آن دانشگاه به تحصیلات خود ادامه داد ودرسال 1367 به دریافت درجه لیسانس نایل آمد.امین اله بخشی مشکول از بدو ورود به دانشگاه ضمن تحصیل به کار اشتغال داشت واز ترم دوم همان سال در منطقه 3تهران در مدرسه ارامنه به تدریس اشتغال ورزید و از سال 1364 در شهرستان شمیرانات در یک مدرسه راهنمایی سه سال به صورت متوالی با سمت حق التدریسی به شغل شریف معلمی ادامه داد.امین اله بخشی مشکول در منطق دیگر تهران ازجمله منطقه دو ،منطقه یازده و منطقه نه به تدریس اشتغال داشته وتحت تأثیر استادان دانشگاه علامه طباطبایی در کار معلمی بسیار موفق بود و تحت تأثیر همان استادان و محیط آموزشی دانش آموزان خود را با مباحث جدید آموزشی و پژوهشی آشنا می کرد .بنابراین سبک معلمی او پژوهش محور بوده است تا آموزش محور و لذا شاگردان بسیاری را پرورش داده است که اکنون از استادان برجسته دانشگاهها می باشند.یکی از افتخارات امین اله بخشی مشکول در طی دوران تدریس این بوده است که همواره سخن از محرومیتها وفقر و بیچارگی های مردم این دیار را بر زبان رانده است و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکرده است.صدای او صدای همه مظلومان وستمدیدگانی بوده است که در طول قرون و اعصار گرفتار رنج و شکنج بوده اند. عشق او به مردم عشقی تحمیلی و مصنوعی نبوده است بلکه هر فریادی که می آورده است از عمق جان او مایه می گرفته است..مطالعات او بسیار گسترده و شامل علوم بسیاری را در بر می گیرد.گرچه رشته اصلی و تخصصی اش در زبان و ادبیات فارسی است ولی به صورت خودجوش در عرفان ،فلسفه،تاریخ،جامعه شناسی،مردم شناسی،علوم قرآنی وادیان و همچنین در اساطیر و ادبیات تطبیقی مطالعات و پژوهشهایی دارد.در زمینه ادبیات و دستورزبان نظریات او کاملا نوین است.از چندین سال پیش مشغول تدوین وتآلیف کتابی با عنوان تحقیق درادبیات و روی کردهای آن از عصر افلاطون تا روزگار ماست.یادداشت های بیشماری که در این زمینه دارد،در صورتی که زمینه های طبع و چاپ آن فراهم گردد تعداد آنها را به چندین جلد افزایش خواهد داد.چاپ چنین کتابهایی با توجه به اینکه بر اساس بزرگترین نظریه پردازان و ادبیات شناسان تألیف گردیده است می تواند در عرصه ادبیات شناسی انقلاب ادبی محسوب گردد.امین اله بخشی مشکول تا به حال دوبار در کنکور کارشناسی ارشد پذیرفته شده است و پس از گذراندن برخی واحدهای درسی آن را نا تمام گذاشته است به زبانهای عربی و انگلیسی مسلط وبا زبان فرانسه آشناست.بخشی از مطالعات اورا زبانهای ایران باستان تشکیل می دهد.امین اله بخشی مشکول که زندگی اورا کتاب و مطالعه تشکیل می دهدتوانایی آن را دارد که دشوارترین دروس مانند سبک شناسی ،نقد ادبی وعروض و قافیه و دستورزبان و ادبیات شناسی را برای دانشجویان دوره دکتری تدریس نماید.در عرفان و آیینه اندیشه این ادیب ایرانی می توان حلاج و دکارت را آشتی داد و به جنگ هفتادو دو ملت پایان داد. دکارت مظهر عقل و حلاج مظهر عشق است . بنابر این عقل و عشق آشتی پذیرند.نظریه اتمیسم منطقی ،گفتگو ومکالمه باختین ،نظریه تاریخ گرایی جدید(New Historism)آیزر و یاس از مباحثی است که درنظریات او جایگاه ویژه دارد.در زمینه فقه و حقوق اسلامی وبین الملل نیز مطالعات او گسترده است.یکی از آبشخورهای اندیشه او در زمینه علوم اسلامی را آثار مرحوم طالقانی ،مرتضی مطهری ،دکتر علی شریعتی،امام محمد غزالی،سید جمال الدین اسد آبادی،گاندی،ثورو،فانون و امه سه ذر و اقبال لاهوری و....تشکیل می دهد.آسیب شناسی ادبیات کودک و نوجوان و آسیب شناسی ادبیات زنان بخش دیگری از دغدغه های فکری ایشان می باشد.این درد شناس ایرانی به پیروی از حدیث پیامبر(ص)که می فرماید :تنام عینی و لا ینام قلبی.با دیدن زندگی محرومان و بیچارگان اجتماع سخت اندوهناک است و گاهی از فرط اندوه می گوید ای کاش من می مردم اما این بدبختی های مردمان بیچاره را نمی دیدم. امین اله بخشی مشکول راه اعتدال رابرگزیده است و از هرگونه افراط و تفریط اجتناب می کند.ایشان تصمیم دارد به رئیس دولت تدبیر و امید و رئیس مجلس شورای اسلامی نامه های جداگانه ای بنویسد. یکی از محتو اهای این نامه دفاع از حقوق کودکان و زنان خواهد بود .رویکرد دیگر این نامه به دفاع از بازنشستگان و فرهنگیان شاغل و تضمین معیشت آنان اختصاص خواهد یافت.امین اله بخشی مشکول معتقد است که دولت جدید شایسته است برای دانش آموزان مخصوصا دانش آموزان دختر حقوق تعیین کند تا با طمأنینه کامل و آرامش روانی به تحصیل خود ادامه دهند.این متفکر ایرانی از وضع آموزش رایج در مدارس ایران بسیار ناخشنود بوده و اینکه هنوز پژوهش محوری و هوشمند سازی مدارس نهادینه نشده است شکوه ها دارد. یکی از ناخشنودی های ایشان به سیستم رایج در مدارس عدم به کار گیری صحیح مشاورین در مدارس است که به صورت جدی به آن اهمیت داده نمی شود. حال آنکه بسیار مسئله مهمی است چرا که اگر سیستم آموزشی بتواند نیروهای فعال با پتانسیل بالا را با برنامه ریزی های مدون به کار گیرند بسیاری از نگرانی ها و دغدغه های فکری خانواده ها از بین خواهد رفت.این اندیشمند توانا که بخشی از عمر مفید خود را در آموزش وپرورش سپری کرده است و به مشکلات رایج در سیستم آموزشی اشراف دارد مشکلات موجود در جوامع بشری را در سه چیز خلاصه می کند:بیسوادی(جهل)،بیکاری و اعتیاد.بنابر این یکی از دغدغه های مهم او ازبین بردن بیسوادی است که معتقد است این کار بایستی با هماهنگی کمیسیونها ی فرهنگی مسقر در یونسکو صورت گیرد .پیشنهاد دیگر ایشان برای ازبین بردن بیسوادی در سطح منطقه یعنی درداخل کشور عزیزمان ایران دایر کردن غرفه های مطالعاتی و کتابخوانی است.بدین معنا که در هر شهر و یا روستا از افراد علاقمند و کتابخوان با تکیه بر حمایت های مالی خیرین که در هر جامعه ای تعداد آنها کم نیست داوطلب گردند و اتاق های مطالعه ای را ولو با کتب اندک ایجاد نمایند و این نخستین طلیعه شکل گرفتن پیکار با بیسوادی و جهل است. امین اله بخشی مشکول از نخستین کسانی است که مبدع چنین ایده ای است و برای شروع این کار حاضر است پنجاه جلد از کتابهای کتابخانه شخصی خود را به چنین غرفه کتابخوانی اهدا نماید و امید آن را دارد تمامی کسانی که این نوشته را مطالعه می کنند برای خیزش چنین عزم فرهنگی بزرگی قیام نمایند و اورا در این راه درشتناک و پر از سنگلاخ تنها نگذارند بنابر این مردم فهیم و فرهنگ دوست وخیرینی که قصد ترویج وتوسعه فرهنگ کتابخوانی را دارند ضمن اینکه می توانند با شماره 09389538159با امین اله بخشی مشکول گفتگو نمایند در عین حال می توانند هدایای مالی خود را جهت ترویج و توسعه کتابخوانی به حساب 0300031185003نزد بانک صادرات و یا به شماره کارت5894631815382072بنام امین اله بخشی مشکول واریز فرمایند.به امید روزی که بتوانیم با همت ها و دریا دلی های مردم با فرهنگ و متمدن ایران پایه های فرهنگی خود را همچون گذشته استوار سازیم .ایدون باد و اینچنینان باد.
کلمات کلیدی:
12اردیبهشت همزمان با سالگرد شهادت استاد شیخ مرتضی مطهری عالم ربانی ومعلم و روشنفکر حوزه و دانشگاه روز معلم نامگذاری شده است.گرچه اختصاص یک روز به روز معلم مثل این است که ما یک روز را روز خورشید بدانیم حال آنکه هرروز روزخورشید و هرروز روز نور است.در چنین روزی برخود فرض دانستم که با نوشتن این وبلاگ ادای دینی کرده باشم به همه معلمان این دیار که با چراغ علم و دانش جان همه انسان ها را از جهل وتاریکی نجات می دهند.معلمان این فرمانروایان بی رقیب قلبها که خنگ سرکش تاریخ را در زیر ران دارند وزمام آنرا در دست فرازندگان کاخ دانش اند که با نستوهی و استواری قامت افراشته و خود را برای پیکاری بی امان با سپاه اهریمن جهل و نادانی رویا رو می کنند.اکنون جا دارد برای قدرشناسی از این انسانهای خودجوش که نام خود را در گمنامی و بی نامی می جویند تقدیر به عمل آید،به او دست مریزاد گفته شود و در کانون توجه قرار گیرد.از آنجا که معلم جا پای انبیا دارد وظیفه او نیز خطیر و مسئولیت او بس سنگین است.چه سخنی از این بالاتر که :انّی بعثت معلما »من معلم بر انگیخته شدم.حال ببینیم مسئولیت انبیا چه بوده است.و معلم چه پایگاهی و چایگاهی دارد که سرور موجودات ومفخر کاینات خود را معلم می داند و می فرماید من به این افتخار می کنم که معلم بر انگیخته شدم.اگر تاریخ بشریت را ورق بزنیم و با چشمان باز و حقیقت بین بنگریم هیچ گروهی و قشری را نمی بینیم که به اندازه معلمین دردشناس با سختی ها و دشواریها روبرو باشند ولذا از آنجا که با سختی ها و دشواریهای زندگی وانسان سازی خو کرده اند ؛آماده تحمل هرگونه سختی و بلا و رنج و عنایند.گوئی آفریدگار جمال و جلال آنگاه که بر سر ذوق بوده اورا آفریده و به کمال و جمال آراسته؛همانند تک درختی که گشن و سر فراز است و بارور و سایه گستر.همچون تک درختان کویری که در کویر می رویند تا رهگذران و خستگان در سایه سارشان بیارمند و رفع خستگی کنند و از میوه شان کام جانشان را شیرین گردانند.بنا بر این آن ملتی که می خواهد سرفراز باشد و از آسیب دهر مصون ؛باید معلمانی سخت کوش وتلاشگر داشته باشد.همان طوری که معلم می کوشد به کمترین واندکترین در آمد قانع باشد و برای بر افراشتن کاخ دانش از هیچ گونه تلاش باز نه ایستد دولت و ملت نیز باید تلاش کنند قدر اورا بدانند و بر صدر بنشانند.خوشا به حال دولت و ملتی که شأن عالمان و معلمان خودرا پاس بدارند و از هرگونه بی حرمتی و استخفاف وتحقیر او بپرهیزند.و بدا به حال دولت و ملتی که قدر علمای خود را نشناسند و عالمان خود را به بهای اندک بفروشند و به نخبه کشی بپردازند.در میان ملت ها می توان ملت ها وحکومت هایی را سراغ گرفت که هنوز از عهد قرون وسطائی عبور نکرده اند.امروز اگر دربسیاری جاها می بینیم که شعله جنگ بیداد می کند و هرشب بسیاری از مردم ستم دیده اعم از کودکان و زنان با شکمی گرسنه می خوابند اما تعدادی دیگر از پرخوری شکمشان آماس کرده و هرروز غذای انسانهای بی شماری را اسراف و تبذیر می کنند و به دور می ریزند چه امیدی می توان به فردا داشت .مگر اینکه معلمان در اقصی نقاط جهان با روشنگری بارقه امید به فردا را دردل بیچارگان روشن نمایند و به زندگی انسان گرمی و حیات ببخشند.وقتی تاریخ زندگی انسان را مرور می کنیم اورا در حل بسیاری از مشکالت و دشواریهای زندگی توانا می بینیم.آنچنان توانایی که هر مانعی را که در مسیر تکامل او قرار بگیرد از میان بردارد.دور نمای تاریخ زندگانی او را آفریده ای توانمندو توانگر نشان می دهد و در این دور نماست که می بینیماز دیر باز ،هیچ اقیانوسی هرچند پهناور،و هیچ کوه و قله بلندی هرچند مرتفع،و هیچ افقی هرچند دور دست ،هرگز برای آدمی،غیر قابل عبور و غیر قابل صعودو غیر قابل دستیابی نبوده است و شاید به همین سبب بوده است که مولوی در مثنوی می گوید:
آدمی بسرشته از یک مشت گل برگذشت از چرخ واز کوکب به دل
آدمی برقدر یک طشت خمیر برفزود از آسمان و از اثیر
غرق دریاییم گرچه قطره ایم جملگی شمسیم گرچه ذره ایم
رسالت معلم:
چنانکه گفته شد رسالت معلمی کمتر از رسالت انبیا و اولیای الهی نیست؛اما نخستین رسالت او تزریق خود آگاهی به اجتماع است. معلم خود آگاه است و دشمن جهل و ستم.معلم عاشق است و چون عاشق است شجاع هم هست .چرا که همه عاشقان شجاعند.به گفته حافظ
عاشق شو ارنه آخر کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی.
معلمان عاشقان و قهرمانانی هستندکه تاج کرمنا را چون مدالی گرانبها از گردنشان آویخته اند.مطهری خود یکی از این عاشقان و قهرمانان فکری بود که در خرافه زدایی و روشنگری و در حرکت وحیات بخشی بی نظیر بود.او همواره خداوند را در نورها وروشنائی ها جستجو می کرد نه در تاریکی ها و نقاط مبهم گیتی.مطهری هم درد شناس بود و هم درد مند.یکی از دغدغه های مطهری این بود که قرآن و نهج البلاغه مهجور مانده است .همان دغدغه ای را که اندیشمند توانا واسطوره بیداری شریعتی داشت. این معلمین و تمامی معلمان تاریخ بشری خصیصه اصلی شان دردمندی ودردشناسی است.شریعتی می گفت نسل جوان ما هر رمانی ویا داستان اعم از اروتی ویاجنایی از هر نویسنده ای در غرب را می تواند در دسترس داشته باشد ،اما یک ترجمه نهج البلاغه که با زبان ساده با نسل جوان گفتگو کند وجود ندارد.(البته در زمان شریعتی الان چندین ترجمه خوب از نهج البلاغه و قرآن در دست داریم)و اکنون تو ای معلم ای اسطوره بیداری و آگاهی که در چشمان تو خورشیدها درخشان است ؛اکنون همه امیدها به توست.همه امید جوان وآینده جوان در دست توست.تو باید مقام و موقعیت خود را بشناسی ،و آینده تاریخ را تو رقم بزنی..مقام و موقعیتی که به دیگران دست نخواهد داد .چه حماسه ای از ظلمت شکنی بالاتر که تو در قله آن ایستاده ای.
معلم و استحمار ستیزی
معلم قلب تپنده و چشمان بیدار اجتماع است.از آنجا که بیدار است ،بیدار گر نیز هست و به همین جهت است که در طول تاریخ بشری همه ستمگران و مستکبران از او در هراس بوده اند.معلمانی چون ابوذر،سلمان ،خیام ،بوعلی سینا ،باباطاهر عریان ،امام محمد غزالی و اقبال لاهوری،فانون و امه سه زر از معلمان و مربیانی بوده اند که آسایش خود را در آسایش خلق می جسته اند.معلمان تا آنجایی که آثارشان نشان می دهد،در مقام شناختن و شناساندن گستاخ و دلیرند.واز پذیرفتن هرگونه ذلت و خواری برای خود وتیره وتبار خود اجتناب می ورزند.و به حکم قالو بلی خود را عبد راستین آفریدگار هستی بخش می دانند و تنها طوق بندگی اورا در گردن دارند.زندگی را چیزی جز عقیده و جهاد نمی دانند.که :انّما لحیاه عقیده وجهاد.امام حسین (ع)این سرور وسالار آزادگان ،که نمونه ای از معلمان سرفراز تاریخ است می فرمود :من مفسد نیستم،من برای احیای دین جدم و برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده ام.و با الهام از روایات گهر بار برای اینکه جامعه خفته در جهل و تاریکی را بیدار کند گاهی یک تنه و تنها بر دل تاریکی ها می زد تا صلح و دوستی و سعادت را نصیب انسان کند.
شهید چمران از نمونه های والای معلمی
یکی از معلمان نمونه این دیار که جان بر سر عقیده خود نهاد و عاشقانه گرد طواف حرم گردید ومحرم یار شد و معشوق خود را در آغوش گرفت و خود سوخت تا دیگران بی هیچ منتی از نور او استفاده کنند و زندگی خود را نورانی کنند شهید مصطفی چمران بود.اخلاص چمران در میان مصلحان اندیشه اسلامی بی نظیر است.او در مناجات عارفانه ای به امام حسین (ع)اینگونه خطاب می کند:ای حسین ،ای شهید بزرگ،آمده ام تا با تو رازو نیاز کنم.دل پر درد خود رابه سوی تو بگشایم.از انقلابیون دروغین گریخته ام.از تجار ماده پرست که به اسلحه انقلاب مسلح شده اند بیزارم.از کسانی که با خون شهیدان تجارت می کنند متنفرم.از این ماکیاول صفتانی که به هیچ ارزش انسانی پای بند نیستندو همه چیز مردم را،حیات وهستی وشرف خلق را و حتی نام مقدس انقلاب را ،فدای مصالح شخصی و اغراض پست مادی خود می کنندگریزانم...
بنابراین نخستین خصیصه معلمین دردمندی ودرد شناسی وگرهگشایی کردن از کار فروبسته خلق است و این موهبتی است که آن را به همگان نداده اند.چرا که کسان بسیاری درجامعه ما بوده اند و هنوز هم هستند که داعیه روشنفکری و عالم بودن وجامعه شناس بودن در سر داشته اند ؛اما آنچه در آنها نیست و نبود واز آنها دیده نشد دردمندی ودردشناسی است.
پارادوکسی به نام معلم
کلمات کلیدی: 12اردیبهشت،روز معلم،مطهری،شریعتی،پارسی بلاگ
مدتی بود که علی رغم مشغله های ذهنی فراوان می خواستم ترجمه وتفسیر سوره فاتحه را آغاز کنم ،فرصت دست نمی داد و شاید هم برخود نمی توانستم اجازه دهم که موضوعی با این عظمت رابه دلیل بضاعت مزجاه ترجمه و تفسیر نمایم.اما چه می توان کرد وقتی خداوند خود انسان را خلیفه خود در زمین قرار داده است از سخن خدا انرژی گرفتم تا آنچه در توش و توان دارم به کاربندم و با توجه به تفاسیر موجود از قدیم و جدید با رویکردی به علوم جدید این سوره کوچک با محتوایی بسیار عظیم را به طیف خوانندگان خوداهدا نمایم.این بحث من که مقارن با بعثت وبرانگیختگی پیامبر عظیم الشأن اسلام است قوت قلب دیگری است که این خودجوشی رادر من تقویت می کند. ابتدا می خواستم درباره فلسفه نماز صحبت کنم و مطلب بنویسم ولیکن چون دیدم خواهی نخواهی در تفسیر مانحن فیه از نماز ،آثار و فواید آن سخن گفته خواهد شد ،صواب را در این دیدم که درحد توان خود درباره دعا ونیایش که از ضروریات زندگی هر انسان است مثل نفس کشیدن و غذا خوردن ؛سخن به میان آورم و در این راه از انفاس قدسی پیامبر عظیم الشأن کمک می خواهم و حافظانه می گویم:
همتی بدرقه راه کن ای طایر قدس که دراز است ره مقصد ومن نوسفرم